توضیحات
داستان رمان شکسته تر از انار اینگونه آغاز می شود… خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آن هایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت و بر بال فرشته ای نشست. فرشته گل انار را آورد و روی درختی در باغی روستایی نشاند. گل انار از فرشته پرسید: کی می رسیم؟
اسم رمان: رمان شکسته تر از انار
نویسنده این اثر: راضیه عباسی
ژانر رمان: عاشقانه، هیجانی
گوشه ای از داستان دانلود رمان شکسته تر از انار
با صدای آلارم ساعت از خواب بیدار شدم. ساعت شش صبح بود. مثل تمام روزهای دیگر. بدنم بیشتر خواب می خواست. هنوز خسته بودم؛ هنوز می خواستم بخوابم اما بیدار شدن در آن لحظه امری اجباری بود. تکانی به خودم دادم. آخ همه ی بدنم کوفته بود؛ شب گذشته دیر خوابیده بودم.
دیر خوابیدم چون حس های زنانه ام، نیازهای جسمی و جنسی مثل تمام سه روز گذشته جان به سرم کرده بودند. به خصوص که سعید دیشب با من در یک تخت خوابید و این بیشتر بر حجم میلم برای خوابیدن با او می افزود. و من به جایی رسیدم؛ با همه وحشتی که از آن پیرزن چادر سیاه به سر که شب های تنهایی به سراغم می آمد، روی تخت کنارم می نشست و تا وقتی که خوابم ببرد بالای سرم گریه می کرد داشتم، اما دلم حضورش را می خواست.
آرزو می کردم کاش شب گذشته هم سعید مثل خیلی از شب های دیگر در اتاق کنار یا روی کاناپه پای تلویزیون خوابش برده بود. و من از وحشت حضور پیرزن توهم هایم خوابم نمی برد نه از رنج میل های زنانه ی سر بر آورده ام. رو تختی سفید و قرمز را کنار زدم و بلند شدم.