رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان شوهر (جلد دوم مجموعه نامزد)
  • ژانر: عاشقانه، مافیایی، خارجی
  • نویسنده: پنلوپه اسکای
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 598

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان شوهر (جلد دوم مجموعه نامزد) از پنلوپه اسکای با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

من بیست و یک سال داشتم که فالگیر آینده مرا خواند: بعنوان تنبیه برای جنایات شما فقط یک زن را دوست خواهید داشت… اما او هرگز شما را دوست نخواهد داشت. من حتی یک کلمه از آن ها را باور نمی‌کردم. تا اینکه تقریباً 10 سال بعد “سوفیارومانو” رو دیدم. دو سال از تنهایی تلخ گذشته. زنی که دوستش دارم حالا زنی هست که ازش متنفرم… من هر شب خودم رو غرق در زنان زیبا میکنم. و به خودم میگم که بخت و اقبال چیزی جز کلاه برداری نیست. ولی بعدش مادرش ازم خواست باهاش ازدواج کنم. من گفتم باشه. حالا اون زن تا ابد مال منه…

خلاصه رمان : شوهر

خیلی خارق العاده بود. وقتی به سمت مغازه جواهر فروشی رفتیم من در صندلی کنار راننده بودم. این یک ماشین متفاوت از آخرین چیزی بود که اون داشت، یک
مدل به روز شده با همان پنجره های سیاه. به نظر می رسید که رنگ نقاشی اعماق فضا رو پوشانده. صدای موسیقی از بلندگوها پخش میشد، در سکوت غرق میشد و جایگزین مکالمه ای بود که ما نداشتیم. به بیرون پنجره نگاه کردم و سعی کردم وانمود کنم که جای دیگه ای هستم. اون سعی نکرد حرف کوچیکی بزنه. اون هرگز چیزی برای گفتن نداشت، حتی زمانی که اوضاع بین ما خوب بود و حالا مثل یخ

بود نوعی یخ که می تونست پوست رو سیاه کنه. و به زودی.. اون شوهرم خواهد بود. کنار جدول پارک کرد و ما وارد مغازه شدیم. در پشت سرمون قفل شد، تا بتونیم تمام فضای خصوصی رو که می خواستیم داشته باشیم. صاحب اینجا با هادس دست داد. “تبریک می گم قربان… حالا قسمت سختش شروع میشه… پیدا کردن الماس به زیبایی همسر آینده ات. هادس سرش رو تکان داد. “ممنونم امیلیو.” از میان شیشه به الماس های درخشان نگاه کردم. همشون زیبا بودن من خوش شانس بودم که هر کدوم از اونا رو که می خواستم دستم می کردم.

رفتم به طرف انگشترهای برش پرنسسی. یه چیز ساده پیدا کردم که دوستش داشتم. با یک الماس بزرگ در وسطش و الماس های ریز روی حلقه کنارش، دقیقا همان چیزی بود که من می خواستم. نه خیلی بزرگ، نه خیلی پر زرق و برق. “میتونم امتحانش کنم؟” امیلیو اون رو از ویترین برداشت و روی دست چپ من گذاشت. “کاملا برازنده‌ست.” به دست چپم نگاه کردم و به طرزی که الماس ها نور رو جذب می کردن، رو پسندیدم. رنگین کمان زیبایی چشمام رو روشن کرد چون وضوحش فوق العاده بود. هیچ برچسب قیمتی روش نبود، بنابراین هیچ نمی دونستم…

خلاصه کتاب
من بیست و یک سال داشتم که فالگیر آینده مرا خواند: بعنوان تنبیه برای جنایات شما فقط یک زن را دوست خواهید داشت… اما او هرگز شما را دوست نخواهد داشت. من حتی یک کلمه از آن ها را باور نمی‌کردم. تا اینکه تقریباً 10 سال بعد "سوفیارومانو" رو دیدم. دو سال از تنهایی تلخ گذشته. زنی که دوستش دارم حالا زنی هست که ازش متنفرم... من هر شب خودم رو غرق در زنان زیبا میکنم. و به خودم میگم که بخت و اقبال چیزی جز کلاه برداری نیست. ولی بعدش مادرش ازم خواست باهاش ازدواج کنم. من گفتم باشه. حالا اون زن تا ابد مال منه...
https://romankhaan.ir/?p=11930
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • ایلا
    9 آذر -622 | 00:00

    من خودم از خوندن رمان های در سبک های مختلف مثل تاریخی، عاشقانه، جنایی، تخیلی و … لذت می‌برم.

  • بهداد
    9 آذر -622 | 00:00

    کدام وب‌سایت‌های دانلود رمان معتبرتر هستند؟

  • باقر
    9 آذر -622 | 00:00

    واقعا فرقی نمی کنه که پشت کدام صفحه باشی، خوندن یه کتاب همیشه بهترین مهارتی که می تونید یاد بگیریده.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!