توضیحات
رمان شوق انتقام، درمورد دختری به اسم پارمیداست که عاشق پسری به اسم شایان میشه و میفهمه عشقش دوطرفه‌ست. باهم دوست می شن و بعد یه مدت شایان مجبور میشه پارمیدا رو ترک کنه و به خارج از کشور بره! حالا بعد از چندین سال قراره پارمیس خواهر پارمیدا، با نامزدش از خارج برگرده و نامزد کی میتونه باشه جز… عشقی به تلخی زهر و به شیرینی عسل و به ممنوعیه سیب حوا…
اسم رمان: رمان شوق انتقام
نویسنده این اثر: شیوا الماسی پور
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان شوق انتقام
با صدای مامان که اسمم رو صدا می زد، برای آخرین بار نگاهی به آینه انداختم. یک پیرهن عروسکی به رنگ طوسی با ساپورت مشکی پوشیده بودم. با شال حریر مشکی روی سرم انداختم. حالا خوبه خواهرم داره میاد؛ اگه خواستگار بود چیکار می کردم. خودم از افکار خودم خنده گرفت. با پس گردنی که هلنا بهم زد به سمتش برگشتم که گفت:
– دیوونه شدی به آینه نگاه می کنی، می خندی!
– خفه بابا چرا می زنی؟
– آخه دو ساعته همه پایین منتظرتیم. چرا نمیای؟
– خوب داشتم حاضر میشدم. در ضمن تو چرا همش پلاسی اینجا!
دستی روی کمرش گذاشت و عصبی توپیید بهم:
– دوست عزیزم داره از خارج برمی گرده، معلومه که باید بیام.
– چقد فک می زنی، سرم رفت بریم پایین.
معلوم بود حرصش گرفته برای همین افتاد دنبالم. سریع از پله ها رفتم پایین با صدای زنگ خونه پریدم و در رو باز کردم. با دیدن پارمیس (خواهرم) خودم رو انداختم بغلش و حسابی بوسش کردم. بعد کلی احوال پرسی اعضای خانواده با پارمیس، مامان گفت:
– تو رو دیدیم یادمون رفت، پس دومادم کو؟
منم با شیطنت گفتم:
– عکسش رو که نفرستادی ببینیم، گفتی سورپرایزه! حالا ببینیم پی هست سورپرایزت؟!
