توضیحات
صبا در رمان شعله های سوزان، دختر زیبایی است که عاشقانه شوهرش رو دوست داره؛ اما از عشق پنهانیه برادر شوهرش نسبت به خودش خبر نداره. تا اینکه براثر یه سری اتفاقات و برملا شدن خیانت کثیف شوهرش به برادرشوهرش پناه میاره تا ازش درخواست کمک کنه اما بینشون اتفاقاتی صورت میگیره که صبا متوجه میشه تموم این مدت هورام عاشقش بوده و همین باعث دامن زدن به عشقی بزرگ و ممنوعه بین هر دوشون میشه….
اسم رمان: رمان شعله های سوزان
نویسنده این اثر: مریم پیروند
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان شعله های سوزان
متفکرانه به روبرو نگاه کردم و بعد از کمی مکث با ذوق گفتم: اول بستنی، بعدم میریم نماشگاه کتاب میخوام چندتا کتاب جدید بگیرم، بعد از اونم جنابعالی منو به یه پیتزای خوشمزه دعوت میکنی و بعد میریم دنبال خریدای مامان جون. هورام یه تای ابروشو بالا داد که با این حرکت کوچیک همیشه جذبه ش خاص تر و بیشتر میشد، لبشو کش داد و گفت : اوهو … این همه کار رو تو چند ساعت میخوای انجام بدی؟
دوباره به بازوش کوبیدم و گفتم: هورام حرف نمیزنی تو که میدونی منو ببری بیرون همین آش و همین کاسه ست چرا باز دنبالم میای؟
هورام: آخه مشکل منو که میدونی باید شب برم باشگاه، اینجوری که تو طومار بستی تا آخر شب بیرونیم.
شاکی و با اخم گفتم : هیس، هیچی نگو … هورام … هورامِ نامرد من مهمترم یا باشگاه؟
نگاهی به صورتم کرد، نگاهی خاص و پر از ایهام که درک من برای اون نگاه خیلی عاجزو ناچیز بود، با لبخندی تلخ و با حسی تضاد از حس چشماش گفت: خب معلومه باشگاه!
با اخم نگاهمو ازش گرفتم و به بیرون نگاه کردم، نمیدونم شاید واقعا اینبار برعکس همیشه که سر به سرم میزاشت انگار ایندفعه ناراحت شده بودم. یه دلخوری کوچیک، یه رنجش از نوع همون حسهای بچه گونه ی ذاتیم، که با یک کلمه دمق و گرفته میشدم و به یک ثانیه نکشیده دوباره به همون حالت قبل برمیگشتم و از یادم میرفت.
سلام، آیا یه سایت برای دانلود رمانهای فانتزی ارائه میشه؟
شما چیزی درمورد این روزهایی که به رمان خوندن مشغولیم بلدید؟
این حس عجیب خوندن یه داستان جذاب و خیالی که تو باهاش احساس میکنی، دلیل اصلی اینه که من از خوندن رمان لذت میبرم.