توضیحات
آفتاب در رمان شب های آفتابی من، دختر مغرور و خودخواهیه که طی مشکلاتی با کمک شخصی می تونه از پستی ها و بلندی های زندگی بگذره و تازه براش حقایقی درباره ی خودش و شخصیتش آشکار میشه که فکر می کنه خیلی دیره. دختری سرکش که عاشق پسری است که پدرش به اون اجازه ازدواج با پسر مورد علاقه اش رو نمیده و اون به دنبال راهی میگرده .
نام این اثر: رمان شب های آفتابی من
نگارنده: ستاره صولتی
سبک: همخونه ای، کلکلی، ازدواج اجباری
قسمتی از رمان شب های آفتابی من
از بچگی فهمیدیم انواع و اقسام بازی ها هست که می تونیم باهشون خودمونو سرگرم کنیم. حالا چه خطرناک چه سالم چه مضر چه مفید … فقط و فقط سرگرمی ما مهم بود یه چیزی که سرمونو گرم کنه گاه بازی های نشستنی مثل مامان بازی، گل یا پوچ، گاهی هم بازی های پراز شور و شیطنت مثل فوتبال، قایم با شک و یا وسطی …. ولی …
خدا نکنه ما توی عالم بچگی بزرگ شده باشیم و هنوز هم به دنبال سرگرمی باشیم و بازی هایی رو شروع کنیم که نه تنها زندگی خودمون بلکه زندگی بسیاری از اطرافیانمونو تحت الشعاع قرار بده ووقتی اتفاق بدی رخ بده می فهمیم چی کار کردیم و تازه تفاوت دوران کودکی و بزرگیمونو می فهمیم.
بازی های اون دوران به خوبی تموم میشد ولی این بازی ها مجازات سختی داره … خیلی سخت …… من از اون دسته آدمایی بودم که توی عالم بچگی بزرگ شدم یه دختر جدی مغرور و کمی لوس که فقط می خواست حرف حرف خودش باشه … از همه بالاتر باشه و به همه به عنوان زیر دستش نگاه می کرد. غافل از اینکه بزرگی به شکلو قیافه وپول نیست…