توضیحات
رمان سیندرلای گناهکار، تمام عناصر داستان کلاسیک سیندرلا را دارد: خواهران ناتنی شرور، مادرخواندهٔ خبیث، کفش شیشهای، شاهزادهٔ جذاب. اما همهٔ اینها توسط یک سیندرلا شیطانی که مصمم است ملکهٔ بعدی باشد، گفته میشود. اگر به بازگویی افسانههای قدیمی علاقه دارید، با دیدی متفاوت این کتاب را بخوانید…
نام این اثر: رمان سیندرلای گناهکار
نگارنده: آنیتا ول
سبک: عاشقانه، فانتزی، دارک
قسمتی از رمان سیندرلای گناهکار
نامادری مرا به اتاق نشیمن فرا می خواند. بارها تلاش کرده است که او را مادر صدا کنم. اما من همچنان به او می گویم نامادری. تا هر دو یادمان بماند که دقیقا او چه نسبتی با من دارد: او غریبه ای است که باید زیر پاهایم له بشود. همین که به قدر کافی جادوی سپید به دست بیاورم، او را مثل سوسکی زیر کفشم له می کنم. تا صدای خرچ خرچ له شدن استخوان هایش را بشنوم.
وارد اتاق نشیمن می شوم. تقریبا همه جایش سفید است. پرده های توری، مبل های مخلمی، فرشی که کف اتاق پهن است. به نظر نامادری به این دلیل رنگ سفید را انتخاب کرده که تمام لکه ها و کثیفی ها را به خوبی نشان دهد. همیشه خدا لکه ای هست که مجبور شوم بروم و بسابمش.
نامادری می گوید: «سلام عزیزم». با این که با من مثل کلفت ها رفتار می کند، اما اصرار دارد مثل دخترانش به من هم بگوید «عزیزم». احتمالا نامادری گفتن های مرا به این شکل تلافی می کند. بهتان قول می دهم که من عزیز هیچ کسی در این دنیا نیستم.