توضیحات
دختری ب بکری سیب سرخ حوا، به پاکی اب زمزم و به زیبایی خورشید… پسری از تبار گرگ که برای انتقام، از خورشید و پسر عمویش استفاده میکند… تا آبروی خاندان درخشان را بریزد… ازدواجی از سر اجبار… برای جمع این آبرو ریزی و عشقی که جرقه میزند با وجود زن دوم… و چه چیزی در انتظار این سیبی بکری است که دندان زده شده است و این همان داستان رمان سیب دندان زده است.
اسم رمان: رمان سیب دندان زده
نویسنده این اثر: شفیقه مشعوفی
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، بزرگسال
گوشه ای از داستان رمان سیب دندان زده
پر تردید لب به سوال گشودم: چرا نمیذاشتی این سه سال رو بیام خونه؟
نفس عمیقش و باز صدای این زن خوش قد و قامت.
– دیرت میشه خورشید… مواظب باش این یه وجب شالت از سر نیافته مش یوسف تو باغه. همان قد و قامت خوش ترکیبش را در کنج آشپزخانه چپاند و مرا باز بی جواب گذاشت.
لبه های شالم را پشت سر انداختم و کتانی به پا کرده راهی عمارت وسط باغ شدم. عمارتی که محل حکمرانی خان بابا بود و زندی و عمارت کناری اش مال آقا جان (پدرم) و زن اول پدرم ملک بانو. و اصولا نه من نه مادرم از راه سنگفرش شده اجازه رفت و آمد نداشتیم.
صدای نرم سبزه های مرطوب زیر پاهایم و خش خش برگ های بالا سرم تک تک حس های خوابیده ام را بیدار کرد. بعد از دو سال باز بوی مخصوص این باغ را می شنیدم…صدای پایی از پشت سرم نزدیک میشد. ایستادم و سربرگرداندم.