توضیحات
رمان قلب سنگ مغرور، درباره دو نفره که گشتن و گشتن تا به هم رسیدن. شاید هیچ کدوم به ته خط فکر نمی کردن. داستان رمان برای یه جفت دله که فاصلشون از اینجا تا آسمونه. یه دل که دریای محبت و از خود گذشتگیه و دلی که سراسر غرور و سرد و نفوذ ناپذیر مثل سنگ…
اسم رمان: رمان سنگ قلب مغرور
نویسنده این اثر: آسیه 69
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان دانلود رمان سنگ قلب مغرور
رفتم روبروی آیینه بزرگ کنسول آرایش ایستادم و مثل همیشه چند ثانیه به دختر توی آیینه زل زدم و باز تکرار کردم کردم هنور، باید زندگی کرد. باید نفس بکشی. هنوز… هنوززز…هنوز… زل زدم به خودم، یعنی به دختر نوی آیینه زل زدم. یه دختر که قد و هیکلش به قول پروانه توی گونی هم جذاب و خواستنیه.
پوست سفید مایل به گندمی دارم. اولین چیزی که توی صورتم جلب توجه میکنه چشمام هستن. چشمای درشت که قهوه ای تیره اس. اما زیر نور خورشید رنگشون خیلی روشن میشه. نمی دونم چرا؟ ولی میشدند دیگه! ابروهای تقریبا پهن و کوتاهی داشتم. جالبه هر کسی که میدید فکر می کرد که کوتاهشون کردم.
ولی من حتی بهشون دستم نزده بودم. همینجوری مرتب و تمیز و البته کوتاه بودن. و موهای قهوه ای روشن حالت دار داشتم که بلندیش به روی باسنم می رسید و موقع حموم باید قبلش حسابی عزا می گرفتم واسه ی شستنشون. اما خب بهد از خشک کردنشون کلی ذوق مرگ میشدم از داشتنشون!
هربار که یک رمان جدید شروع میکنم، احساس هیجان و اشتیاق میکنم که دنیای داستان را کشف کنم.
خب، من نمیدونم چطوری میتونم فایل رمان رو دونلود کنم؟
خوندن داستان کوتاه یک شلوغ کنندهی خوب ذهنیه، میتونی از فضای کاری و برنامهریزی زندگی فرار کنی.