رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان سرنوشت
  • ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
  • نویسنده: مینا سیف الله زاده
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 317

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان سرنوشت از مینا سیف الله زاده با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سرنوشتی از جنس شیشه…  آینده ای نامفهوم… و دختری که… داستان دختر نخبه و باهوشی که سر یه بورسیه با پسری رقابت میکنه، عاقبت به عشقی دچار میشه که بعدها میفهمه معشوقش مدلینگه اتفاقای خیلی جالبی میوفته ک…

خلاصه رمان : سرنوشت

پاهام رو روی شن ها و سنگ ریزه های روی زمین فرو کردم و کلافه پوف بلندی کشیدم … تو دلم به جد و آباد رها فوش می دادم که دیدم تلو تلو خوران داره از دور میاد… دستام رو زدم به کمرم و منتظرش شدم… تا رسید کنارم شروع کردم به حرف زدن: _الهی گم و گور شی، نه اصلا الهی بمیری که خودم برات حلوا خیرات کنم… گدوم گوری هستی تو دو ساعته منو کاشتی جلوی بوفه. _ای بابا، نیلا دلت خوشه هاااا… دو ساعته مخ استادو کار گرفتم بلکه نمره بده آخرشم گفت متاسفم خانوم مقدور نیست…

چپ نگاهش کردم و گفتم: _خیله خوب حالا، یاسمین و نیکی کجان؟ _رفتن دستشویی الان پیداشون میشه… بیا بریم تو… وارد بوفه دانشگاه شدیم و روی صندلی نشستیم. رها رفت و دوتا ساندویچ گرفت و آورد گذاشت روی میز… _وای نیلا دارم تلف میشم از گشنگی زود بخوریم بریم سر کلاس بعدی… شونه بالا انداختم و گفتم: _من که نمیام. _وا چرا؟ _چرا نداره، حوصلشو ندارم… میخوام برم خونه بخوابم._اوکی هانی. پس جزوشو میدم بهت. سرمو تکون دادم که دیدم نیکی و یاسمین با سر و وضعی ناجور اومدند تو.

با سر و صدا کنارمون نشستند که با غیض گفتم: _چخبرتونه نکبتاا، این چه وضعیه شبیه گداها شدین…. یاسمین شروع کرد حرف زدن: _وای نگو نیلا، نمیدونی که چیشد! _چیشده؟ _اونقد عجله داشتیم حواسمون پرت شده رفتیم دستشویی مردونه… داشتیم کارمونو می کردیم که دیدم ای داد و بیداد صدای چندتا پسر میاد… در اومدیم و داد و بیداد راه انداختیم که مثلا بگیم چرا اومدین دستشویی زنونه که پسرا همشون زدن زیر خنده و خلاصه آخرش ضایع شدیم و فهمیدیم ما اشتباهی رفته بودیم. نفس زد تو سر یاسمین و گفت…

خلاصه کتاب
سرنوشتی از جنس شیشه...  آینده ای نامفهوم... و دختری که... داستان دختر نخبه و باهوشی که سر یه بورسیه با پسری رقابت میکنه، عاقبت به عشقی دچار میشه که بعدها میفهمه معشوقش مدلینگه اتفاقای خیلی جالبی میوفته که...    
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=5447
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • حکیم
    9 آذر -622 | 00:00

    انتقالدهندگان داستان‌های خلاق و مهارت‌نمایانی هستند که بخشی از نوع فکر‌کردن من هستند.

  • پاکان
    9 آذر -622 | 00:00

    معتاد شدن به خوندن این رمان یعنی تله‌گرفتن شدن در دنیای داستانش و لذت بردن از اون.

  • ازاد
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، من یه رمان در مورد علمی تخیلی می‌خواستم، آیا پیشنهادی دارید؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!