رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان سراب بود بودنت
  • ژانر: #عاشقانه
  • نویسنده: مریم سلطانی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 301

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان سراب بود بودنت از مریم سلطانی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان دختر جوانی به نام طنین زارع است که با وجود خانواده متعصب و سخت‌گیرش، نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده مقاومت می‌کند و حالا در جستجوی پیدا کردن شغل مناسب به یک شرکت خصوصی پا می‌گذارد. طنین در محل کار با مرد جوانی به نام بابک زند آشنا می‌شود و مسئله تنهایی برایش جدی می‌شود. بابک زند در شرف جدایی از همسرش است و حالا …

رمان سراب بود بودنت

نگاهی به منشی که کلافه پوشه های روی میز را زیر و رو می کرد انداختم وگفتم: ببخشین خانوم.. نگاه کلافه اش کمی بالا آمدکه گفتم: من الان بیش از یک ساعته اینجا نشستم.. برگه ای را از لای پوشه ی سفید رنگ روی میز بیرون کشید و با لحن بدی گفت: مگه من مقصرم خانوم.. مگه نمی بینین وضع و اوضاع اینجارو.. با این حرف با اخم ازپشت میز بلندشد و زیر لب غر زد: مرده شور میخوام خودشون و شرکتشونو با هم ببره.. با این حرف ضربه ای به در زد و وارد اتاق شد.

نگاهم که با تعجب به طرف نسیم چرخید پقی زد زیر خنده و گفت: زیادی بی اعصاب بود.. سری تکان دادم و همان طور که بند کیفم را از روی سرم رد می کردم و روی شانه ی دیگرم می انداختم گفتم: فکر کنم بی خودی داریم اینجا وقتمونو تلف می کنیم.. پاشو بریم.. شانه ای بالا انداخت و با گفتن (بریم) بلند شد و ایستاد. دو قدمی در بودیم که با صدای در و منشی که می پرسید (دارین میرین) ایستادیم. نگاهم راکه دید اشاره ای به در بسته ی اتاق روبرویی کرد:

بفرمائین، میتونین برین داخل.. نگاهم که به طرف نسیم چرخید سری تکان داد و روی اولین صندلی نزدیک به در نشست.. دستی به لبه ی مقنعه ام کشیدم و با نگاهی به منشی اخم کرده ی پشت میز ضربه ای به در زدم. با صدای (بفرمائیدی) از داخل اتاق با گرفتن دم عمیقی در حالی که کمی استرس داشتم در را باز کردم و داخل شدم.. با دیدن مرد جوانی کنار میز در حالی که سرش گرم پرونده ی داخل دستش بود سلام آرامی دادم و همان جا مقابل در ایستادم. نگاهش کمی بالا آمد و …

خلاصه کتاب
داستان دختر جوانی به نام طنین زارع است که با وجود خانواده متعصب و سخت‌گیرش، نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده مقاومت می‌کند و حالا در جستجوی پیدا کردن شغل مناسب به یک شرکت خصوصی پا می‌گذارد. طنین در محل کار با مرد جوانی به نام بابک زند آشنا می‌شود و مسئله تنهایی برایش جدی می‌شود. بابک زند در شرف جدایی از همسرش است و حالا ...
https://romankhaan.ir/?p=5556
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پرنده
    9 آذر -622 | 00:00

    احتمالن از هزاران داستانی که می‌شه از این صفحه پیدا کرد، داستان این رمان انتخاب خوبی برای کسانی‌ه که به دنبال نوشته جذاب تر می‌گردند، باشد.

  • بهرنگ
    9 آذر -622 | 00:00

    آیا تابحال از یه سایت خارجی به صورت رسمی به فارسی ترجمه شده یا ویرایش شده، رمان دانلود کرده‌اید؟

  • آرتین
    9 آذر -622 | 00:00

    تلاش میکنم هرروز به چند صفحه از رمانی که الان دارم خوندن، ادامه بدم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!