رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان سارا
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: رویا قاسمی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 619

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان سارا از رویا قاسمی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

سارا دختر 22ساله ایست که در کودکی پدر و مادرش جدا شدند، سارا زندگی خوبی را کنار مادرش که مهندس صنایع غذایی درکارخانه شکلات سازیست می گذراند تا اینکه مادر سارا تصمیم به ازدواج با رییس کارخانه میگیرد و مخالفت سارا هم راه به جایی نمیبرد و مادرش باهوشنگ خان ازدواج می کند… سارا با دیدن برادر هوشنگ خان که 11سال از او بزرگتر و مرد جدی و جنتلمن است دچار احساسات شدیدی می شود و نمی تواند جلوی پیشروی احساساتش را بگیرد…

خلاصه رمان : سارا

کل طول مهمانی هیچ چیز نفهمیدم بغضم گرفته بود و حالم بد بود! فقط منتظر بودم تا انها برن خبر رفتنم را به مامان بدهم! خدا خودش بخیر کند! حوصله جیغ جیغ هایش رانداشتم! بالاخره کتایون خانوم و خانواده اش رفتند! اما ارسلان خیال رفتن نداشت! مامان درحال پوست گرفتن میوه برای هوشنگ خان بود! هوشنگ خان هم دست ازشکلات هایش برنمیداشت و برادرش را به حرف گرفته بود. _مامان! علاوه برمامان سران دوهم به طرفم برگشت! _جانم! _من باید برم شیراز! همین امشب! چاقو از دستانش رها می شود و در بشقاب رها می شود.

بزور خودش را جمع و جور می کند و لبخندی زورکی می زند. _بعداصحبت می کنیم! کلافه می گویم. _باید برم! چشمانش را محکم میبندد و باز میکند و عصبی می گوید. _گفتم بعدا!! هوشنگ خان بلند می شود و کنارم می نشیند. _از حرف نیلوفر ناراحت شدی دخترم! سریع می گویم: _نه! باور کنید من اونقدرها هم بچه نیستم! با لبخند میگوید. _پس واسه چی اصرار داری بری، من کاری کردم که ناراحت.. نمی گذارم بقیه حرفش را ادامه دهد. _سهیل حالش خوب نیست! مامان بی تفاوت می گوید: _خوب که چی ! اون بچه به تو ربطی نداره! عصبی از جایم

بلند می شوم. _اون بچه اسم داره! و برادر منم حالشم بده! او هم عصبی است به شدت هم عصبیست. _اون برادر تو نیست! باناباوری به مادر بی منطق شده ام نگاه میکنم!! هوشنگ خان و ارسلان در سکوت نگاهمان می کنند… سرم را تکان می دهم و ارام می گویم: _مامان من دوست دارم خیلی هم دوست دارم، اما هیچی باعث نمیشه که من برای دیدن برادر مریضم و بابای نگرانم نرم! صدایش بلند می شود: _سارا…. هوشنگ خان مداخله می کند و سرزنشگر نامش را صدا میزند. _شکوه.. عزیزم.. مامان ادامه نمی دهد و با اخم های درهم به سمت اتاقش پا تند می کند!

خلاصه کتاب
سارا دختر 22ساله ایست که در کودکی پدر و مادرش جدا شدند، سارا زندگی خوبی را کنار مادرش که مهندس صنایع غذایی درکارخانه شکلات سازیست می گذراند تا اینکه مادر سارا تصمیم به ازدواج با رییس کارخانه میگیرد و مخالفت سارا هم راه به جایی نمیبرد و مادرش باهوشنگ خان ازدواج می کند... سارا با دیدن برادر هوشنگ خان که 11سال از او بزرگتر و مرد جدی و جنتلمن است دچار احساسات شدیدی می شود و نمی تواند جلوی پیشروی احساساتش را بگیرد...
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=11439
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهادر
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن این داستان فرصتی برای برداشتن درس‌هایی از ذهن و بافت‌های جدید از زبان و نگارش بود.

  • پانته‌آ
    9 آذر -622 | 00:00

    روش درست برای گذراندن یک روز بارانی: یک فنجان چای و یک رمان

  • بارانه
    9 آذر -622 | 00:00

    جلوی خوندن رمان داشتن الکل نکنید، به هیچ وجه به این افراد اعتماد نکنید که رویاپردازی های شما رو به خاطر بیاورند.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!