توضیحات
امیرعباس حاتمی در رمان زخمی، مردی بشدت جدی و مستبد است که به دلایل نامعلومی افتاده زندان! بعد از هفت سال از زندان آزاد میشه و درست موقعی که میخواد زندگیو از سربگیره، سروکله ی زن سابقش پیدا میشه… زنی که با دروغ از امیرجداشده و همین باعث میشه، امیر به فکر انتقام بیفته…
اسم رمان: رمان زخمی
نویسنده این اثر: زهرا علیرضایی
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
گوشه ای از داستان دانلود رمان زخمی
دست به سر روی تخت نیم خیز شدم. صدای خرناس کشیدن اسی دودی و ممد هفت خط روی اعصابم بود. در این یک وجب جا چشم چشم را نمی دید چه برسد به این که بخواهم بفهمم چقدر به صبح مانده است. کلافه دودستم را ستون کرده روی زانو خم شدم.
سکوت برای اکثریت به اتفاق آدم ها، در بعضی مواقع یک موهبت است؛ اما این جا سکوتش عذاب آور بود. شنیده بودم چهار نفر زندانی از دو سلول دیگر قرار است قبل از طلوع آفتاب اعدام شوند. پوزخند زدم…این جا همان جایی بود که جان آدمیزاد پشیزی نمی ارزید.
این جا قانون خاص خودش را داشت، حتی قانون جنگل هم کفایت نمی کرد…باید شش دانگ حواس آدم مدام جمع می شد تا بلایی سرش نیاید. صدایی که از حنجره ی اسی بلند می شد به اگزوز یک ماشین اوراقی نزدیک تر بود تا به خر و پف! گره ابروهایم کورترشد. از جا بلند شدم و بالی سرش ایستادم. دندان روی هم فشردم و نگاهش کردم.
