توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان رقص های بی ناز از مهین امراللهی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سدنا بخاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیت ها عاشق پسری خوشگذرون میشه و اون پسر رو بت خود می دونه ولی با رها کردن اون پسر، سدنا برای ترس از حرف های بقیه کاری میکنه که شاید بخشودنی نباشه…
خلاصه رمان : رقص های بی ناز
تونستم بخندم… غم سنگین نیما کم کم از روم برداشته شد و عشق بزرگ اون مرد توو دلم نشست. سرم رو به سمت احسانی که دستش به دیوار تکیه داده بود و از بالا نگاهم میکرد، بلند کردم و با بغض ضجه زدم: چرا دروغ بگم اول تشنه پولش شده بودم از وقتی یادمه تو نداری دست و پام میزدم، اما بخدا احسان عاشقش شدم… نفهمیدم چی شد، بقرآن نفهمیدم. قدمی به عقب رفت و بی روح سری تکون داد. اشک هام و کل تنم مات صورت احسان شدند.
احسان برادر پایه و مهربون نبود، اما برادر بود. با خواهراش صمیمی نبود، اما غیرت داشت. دستی روی صورتش کشید و با صدای غم دیده ای که قلبم از بوی بیچارگیش متلاشی شد. آدرس اون عوضی رو بده. آمدم دهن به اعتراض باز کنم که دستش بالا اومد و با تهدید گفت: اگه ندی به حضرت عباس بیخیال اینکه خواهرمی میشم و کتک زنون تا خونش میبرمت. دهنم چفت شد و ناخواسته آدرس شرکتش رو زمزمه کردم. موبایلم رو تو جیبش انداخت.
پشتش رو بهم کرد به طرف در رفت. دستش روی دستگیره نشست و قبل از باز کردنش بدون اینکه برگرده، با نفرتی که تا عمق وجودم نفوذ کرد، گفت: با اینکاری که کردی تا حق این مردیکه رو کف دستش نذارم حتی حق نداری پات از خونه بیرون بذاری. نگاه آخرش رو که پر از حرف بود به من انداخت و اتاق رو ترک کرد و در رو محکم بهم کوبید؛ صدای بلندش شونه هام رو با ترس بالا انداخت.دست جلوی دهنم گذاشتم و با چشم های تنگ شده از گریه، هق هقم رو پشت دستم مخفی کردم.