رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان ردپای یاس
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: لیلا نوروزی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 992

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان ردپای یاس از لیلا نوروزی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

یاسمن دختری که تو 4سالگی براثریه شوک لال میشه عشق ممنوعه دختری به شوهر خواهر و نامزدی که بعد از بیست سال برگشته تاحقایق رو افشاکنه کسری پسری که عاشق دختر عموشه حمید پدری که بیست سال به چشم برادرزاده ش متهم به مرگ عزیزترین فردخانوادش بوده و…

خلاصه رمان : ردپای یاس

چشم هایش را برای ثانیه ای روی هم قرار داد و به سمت نشیمن خانه رفت. اگر عنان قلبش در اختیارش نبود حریف دست و پایش که می توانست باشد! وارد نشیمن شد… میان آئینه کاری رنگارنگ گچ بری های روی دیوار و سقف خودش را می دید… هزاران کسرا با چشمان بسته. چشمانی که باید پرده ای رویش می کشید تا آئینه ای برای قلبش نشوند. روی یکی از مبل های مخمل یشمی با تاج منبت کاری شده اش نشست. انگار این خانه درست مثل قاب عکس های تغییر قرار نبود تا ابد رنگ عوض کند و همین هم لبخند

مردانه ای را روانه ی لب هایش کرده بود. عزیزجان که چادرش را روی دسته چوبی مبل انداخت و روبرویش نشست. کسری به شوخی ” یاالله ” ی گفت و توی جایش تکان کوچکی خورد. لب های عزیزجان برای حفظ ژست جدی که به خودش گرفته بود و پنهان کردن خنده اش آشکارا جمع شد و خودش را سرگرم صاف کردن گوشه های روسری اش کرد و نگاه از او گرفت. – بگو قربونت برم… می خوای گلایه کنی؟ این گردن من از مو هم باریک تر! تو بگو نامردم اگه بگم چرا؟ عزیزجان با حظی وافر به صورت کسری و

سری که به نشانه فروتنی اش کمی پایین کشیده بود نگاهی انداخت. – خدا حفظت کنه. من از همه ی دنیا انتظار بی معرفتی داشته باشم از تو ندارم. تو نفس منی کسرا… کی بدون نفس زنده مونده که من بمونم؟ قلب مهربان عزیزجانش را می شناخت و می دانست عمر تمام اخم و تخم هایش فقط چند دقیقه است. – شرمنده ام طلعت بانو. عزیزجان خندید. – از این زبونا برو واسه زنت بریز! – قلب کسری میان ریتم تپش هایش یکی نزد… انگار که یکی نزد… انگار که ی از تپش هایش گم شده بود و میان بالا و پایین سینوس اش…

خلاصه کتاب
یاسمن دختری که تو 4سالگی براثریه شوک لال میشه عشق ممنوعه دختری به شوهر خواهر و نامزدی که بعد از بیست سال برگشته تاحقایق رو افشاکنه کسری پسری که عاشق دختر عموشه حمید پدری که بیست سال به چشم برادرزاده ش متهم به مرگ عزیزترین فردخانوادش بوده و...
خرید کتاب
تماس بگیرید
https://romankhaan.ir/?p=7215
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پاینده
    9 آذر -622 | 00:00

    این رمان با وجود کوتاهی بهار جوانی و فرار از محدودیت‌های روحی رو دقیقا به همین شیوه می‌نویسه که می‌خواهیم در دنیای امروز زندگی نصیبمون باشه.

  • تورج
    9 آذر -622 | 00:00

    واقعا فرقی نمی کنه که پشت کدام صفحه باشی، خوندن یه کتاب همیشه بهترین مهارتی که می تونید یاد بگیریده.

  • بهروز
    9 آذر -622 | 00:00

    با داشتن این به عنوان گزینه، دوست دارم صبح ها که بیدار میشم با خودم یکسری وقت در آرامش و بیشتر به ورزش سپری کنم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!