توضیحات
در رمان راز شبانه، دختری به اسم شبانه وجود دارد که عاشق عکاسی ست؛ اما برادرش شدیدا با این قضیه مخالف است. بدون اطلاع خانواده برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت تصادف می کند. در آمبولانس متوجه میشود هیچ چیز تصادفی نیست و سرنشینان ماشین و حتی مرد مرموزی که به ظاهر عابر بوده و سوار ماشین شده هم همگی بخشی از یک نقشه هستند. پازلی که باید حل شود….
نام این اثر: رمان راز شبانه
نگارنده: ساناز لرکی
سبک: عاشقانه، معمایی
قسمتی از رمان راز شبانه
نفسش را با اضطراب بیرون داد و به صفحه ی گوشی که هم چون آژیر خطر خاموش و روشن میشد، خیره ماند. شال طوسی رنگش را جلوترکشید و موهایش را هیستریک زیر آن زد. چشمهایش روی اسم مهراد بر صفحه دودو میزد و نمی دانست چطور می خواهد فاصله ی یک ساعت و چهل دقیقه ای را تا خانه بپیماید وقتی که هر دقیقه اش هیهات می نمود.
شبانه عادت داشت وقتی می ترسد، دروغ بگوید و هر بار هنگام دروغ گفتن به خودش قول دهد که این بار آخر است. فقط ترس نبود در موقعیت های بغرنج در شرایط اضطراب و در هر شرایطی که ممکن بود راست گفتن دردسر ایجاد کند، ترجیح میداد راستش را نگوید و هر بار با خودش تکرار کند….دقیقا این آخرین باره که راستشو نمیگم.
همین جمله را با خودش تکرار کرد و بعد گوشی را بیرون آورد که دروغی سر هم کند. اصلا ًشاید میگفت خانه است اما نه قطعا یک نفر به او گفته بود اینکه چه کسی داشت اخبار خانه را به او می رساند را نمی دانست. اما واقعیت این بود که به احتمال زیاد او می دانست گوشی را توی کیفش گذاشت و عطای جواب دادن و دروغ گفتن را به لقایش بخشید…