رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان دل های بی قواره
  • ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
  • نویسنده: نیلوفر قنبری
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 2671

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان دل های بی قواره از نیلوفر قنبری با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

یک روحانی همسر بسیار زیبایی داره. اما مهرگان خوشبخت نیست. چرا؟ چون همسرش راز بزرگ و مخوفی داره که زندگیش رو بر باد میده…

خلاصه رمان : دل های بی قواره

یک دستش را بالا برد و یقه ی پسر را سفت چسبید و دست دیگرش مشت کرده، آماده برای کوبیدن توی صورت پسر موبور بود. پسر موبور قرتی، خندهای بد موقع کرد. ردیف دندان های مرتبش او را جری تر می کرد مشتش را مستقیم روی دندان های او بزند و او را از ریخت و قیافه بیندازد. تعداد زیادی از دختر و پسرهای دانشجو دورشان جمع شده بودند. بد وقتی بود شاید. پنج دقیقه ای مانده بود به شروع کلاس بعد از ناهار. محوطه شلوغ بود و دسته ی بزرگی از دانشجوها مشتاق بودند بدانند دعوا سر چیست.
پسر موبور صدایش را بلند کرد: “اون مشتو بزن تو دهن خودت که دختر مردمو با لش بازیات بی آبرو کردی. بزن تو چشمت که از بس هیزه که دیگه هیچ دختری جرات نمی کنه پاشو بذاره تو این دانشگاه. بزن تو اون دماغ خوش ترکیبت که باز بو نکشه راه بیفته دنبال زنای مردم”. دندان ها ی کلید شده اش را نشان پسر داد. صدایی از پشت گوشش اکو شد توی ذهنش: “نکن! بدبخت میشیم پسر ولش کن! تو رو خدا بس کن”! اما لبخند کج و پوزخند پسر موبور نگذاشت تمنای رفیقش را گوش کند.

مشت را محکم تو ی صورت پسر موبور زد.  خون از بینی او توی هوا پاشید. گوشه ی لبش پاره شد و نتوانست روی پا بماند. دومین ضربه روی شکمش باعث شد آخی جگرخراش بگوید و درست و حسابی روی زمین پخش و پلا شود. صدا ی همهمه ی دانشجوها بلند شد. “ولش کن دیوونه. آش و لاشش کردی”! “بابا جمع کن چه خبره معرکه راه انداختی”! “اوه اوه عجب خونی میاد از دماغش”! کسی از بین جمع دوید سمت پسر موبور. “پژمان”! صدایی از همان نزدیکی بیرون حلقه ی دانشجوها شنیده شد. صدایی که شب یه ناقوس مرگ بود برا ی او…

خلاصه کتاب
یک روحانی همسر بسیار زیبایی داره. اما مهرگان خوشبخت نیست. چرا؟ چون همسرش راز بزرگ و مخوفی داره که زندگیش رو بر باد میده...
https://romankhaan.ir/?p=4807
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پیشاد
    9 آذر -622 | 00:00

    در دنیای داستان، هرچی میخواهید ممکنه شود و برخلاف واقعیت، احتمال خرابکاری کمتره!

  • تارا
    9 آذر -622 | 00:00

    با داشتن این به عنوان گزینه، دوست دارم صبح ها که بیدار میشم با خودم یکسری وقت در آرامش و بیشتر به ورزش سپری کنم.

  • بهتاش
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان خوندن برای من هیجان انگیزه، داغون نشدن روحیه ام رو بعد از یه روز سخت کاری تضمین میکنه!

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!