توضیحات
مژگان در رمان دلبر وحشی، بخاطر یک لجبازی بچگانه خیال میکنه عشق بچگیشو از دست داده و سرکش میشه. وقتی میفهمه عشقش زندس ک عمر رسیدنشون کوتاهه و دوباره راه جدایی جداشون میکنه، تا دست روزگار دوباره بهم وصلشون میکنه، یه وصل کوتاه و باز جدایی ابدی. اما دخترسرکش ما یه عاشق دلخسته داره که بهش میگه دلبر وحشی. عاشقی که برای رسیدن دلبرش به عشقش از خودش میگذره تا بتونه دوباره بدستش بیاره و خیلی ماجراهای دیگه…
اسم رمان: رمان دلبر وحشی
نویسنده این اثر: سحر منصور
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان دانلود رمان دلبر وحشی
من پدرامم ….بابام همیشه، جوراب های لنگه به لنگه می پوشید. مادرمم حیفش می اومد جورابی رو که لنگه نداشت، دور بندازه. فکر می کرد لنگه ی دیگش پیدا میشه. هیچ وقت هم پیدا نمیشد… فکر کنم نیمه ی گمشده ی منم مثل جورابای بابا هیچوقت پیدا نشه.
جام عوض شده بود. پهلووم زیر سایه تشک سفت درد می کرد. صدای بم و ریز مامانو می شنوم که هی با دستاشم تکون تکونم می داد…
_ پدرام پسرم ؟؟!! پاشو ؟؟!! باهات حرف دارم ؟؟!
یه لنگه چشمو باز می کنم همه جا تاریکه تاریکه. سایه ی مامانو می بینم. تازه یادم میاد که هنوز تو روستاییم و قراره سرنوشت من با یکی از دخترای این روستا رقم بخوره.
مامان نگاهش مغموم و ناراحته!بازم تکونم میده. مثل همیشه با آرامش بیدارم نمی کرد. بلکه خ یلی عصبی بود و نا آروم.
پرسیدم: چی شده ؟؟ اتفاقی افتاده؟ا ین صدای گریه ها برا چیه؟
لبخند تلخی رو لبش خشکید و گفت: آره یه اتفاق بد افتاده پدرام. اون دختری که برا تو در نظر گرفته بودن،قرار بود عروس تو بشه خودشو کشته …
مات و مبهوت تو پس پرده خماری و بی خوابی چشام به مامان خیره شدم و با خودم تکرار کردم.
آیا رمانهایی وجود دارند که ازشان میتوان به صورت آنلاین استفاده کرد؟
خواندن کتابها از ازدیاد دانش، افزایش تمرکز و بهبود سلامت روانی برخودار هستند.
شخصیتها در رمان دنیایی برایم پیش میارن که هنوز در واقعیت تجربه نکردم و این خیلی تحریک کننده و هیجان زدهکنندهست.