توضیحات
طناز بزرگ زاده در رمان دشمن جون، سرکش ترین دختر فامیله. دختری که بر خلاف قوانین خونه با پسر عموش میره استخر. تو نوجوانی تیپ پسرونه میزنه و میره موتور سواری. پدر بزرگ طناز تصمیم میگیره نوهی سرکشش رو برای دانشگاه بفرسته رشت پیش پسر خونده خودش یعنی سید مهدیار میران. افسر نیروی دریایی که خشن ترین مامور پلیس تنها خودشه که می تونه زبون دراز طناز رو کوتاه کنه و حریفش بشه ولی آقاجون یک شرط برای مهدیار میذاره اونم صیغهی محرمیت با طناز سرکش و گستاخه…
اسم رمان: رمان دشمن جون
نویسنده این اثر: فاطمه حمیدی
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
گوشه ای از داستان دانلود رمان دشمن جون
دست هام عرق کرده و هر بار برای پاک کردنش دامنم رو تو مشت مچاله میکنم. دهنم خشک شده و حس میکنم یک قلوه سنگ توی گلوم انداختن. مغزم فرمان میده در رو بزنم ولی قلبم با این کار راضی نیست. نمیدونم تا کی باید جنگ بین احساسات متضادم رو تحمل کنم. آخرش که چی؟ باید این کار رو میکردم .
تقه ای به در میزنم و منتظر میشم دعوتم کنه تا وارد اتاق بشم. اما جوابی نمیشنوم، البته عجیب نیست اون همیشه آدم مغرور و خود خواهی بود و حوصله اینکه من دور و برش باشم رو نداشت.
– میتونم بیام داخل؟
این صدای منه که از ته چاه میاد؟! با صدای بم و جدی میگه: بیا تو.
وارد اتاقش میشم، تاریکی اتاق دلم رو میزنه. روی تخت دراز کشیده و داره یک کتاب میخونه. پرده ی قطور روی پنجره بدجور بهم دهن کجی میکنه. اول از همه به سمتش میرم و کنارش میزنم. نور خورشید به داخل اتاق میتابه و اون چشم هاش رو با نارضایتی که از صورتش مشخصه میبنده.
– چی کار میکنی؟
– اتاق تاریک بود.

































































