توضیحات
رمان دشت جهنم جلد دوم از مجموعه داستانی دونده هزارتو است. در خلاصه این رمان می خوانیم… بیشهنشینهای بازمانده این بار با افرادی مشابه خودشان اما در گروه ب مواجه میشوند. آنها مستقیماً با شخصی از اهرامن رودررو میشوند که برایشان توضیحاتی بیشتر از برنامه اهرامن و وضعیت دنیا میدهد… و این بار راهی جهنم خواهند شد؛ دشت جهنم. خطرناک تر و کشنده تر از هزارتو…
نام این اثر: رمان دشت جهنم
نگارنده: جیمز دشنر
سبک: تخیلی، ماجراجویی، هیجانی
قسمتی از رمان دشت جهنم
قبل از سقوط دنیا در تاریکی، دختر در سرش حرف زد. آهای، هنوز خوابی؟
توماس در تخت جابجا شد، تاریکی اطرافش به گونه ای بود که انگار هوا منجمد شده است و فشار می آورد. ابتدا وحشت کرد؛ با تصور کردن دوباره ی خودش در جعبه، چشمانش فورا باز شد. همان مکعب فلزی سرد و وحشتناک که او را به بیشه و هزارتو رسانده بود.
اما نوری اندک ایجاد و توده هایی از سایه های مبهم به آرامی در سراسر اتاق بزرگ ظاهر شد. تخت های دو طبقه. کمدهای لباس. نفس های آرام و خروپف های غرغر مانند پسرهایی که در خواب عمیق بودند. غرق آرامش شد. حالا دیگر جایش امن بود، نجات یافته و به این خوابگاه منتقل شده بود. دیگر جای نگرانی نبود. دیگر گریوری وجود نداشت. مرگی نبود. تام؟
صدایی در سرش. صدای دخترانه. نه شنیدنی و دیدنی. اما بهرحال آن را می شنید، گرچه هرگز نمی توانست برای کسی توضیح بدهد چطور کار می کند. بازدمی طولانی بیرون داد، خودش را روی بالشش رها کرد. اعصاب آشفته اش از آن وحشت گذرا آرام شد. کلمه ها را در ذهنش شکل و پاسخ داد.