توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان خواهر اثر MANA (نویسنده انجمن رمان بوک) پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
-خواهر؟ -جانِ خواهر؟ -چرا آدمها اینقدر بدن؟ -چهطور -آخه بابا دیشب مامانی رو کتک زد! -اون که آدم نیست. -پس چیه؟ -کسی که به هیچکَس رحم نکنه، حتی به خانوادش؛ از حیوون هم کمتره …
خلاصه رمان : خواهر
-خواهر؟ -چی شده؟ -مامان گفت دوستم نداره! -دروغ گفته. -تو از کجا میدونی؟ -چون هیچ مادری به بچهش این حرف رو نمیزنه. -شاید این رو به تو گفته تا ازش دور بشی… تا کمتر اذیت بشی. -اما این که گفت دوستم نداره بیشتر اذیتم میکنه. -نه اون دوستت داره همیشه دوستت داره. -خواهر؟ -جان خواهر؟ -مامان چرا اینطوری شده؟ -…. -داداش هم قبل رفتنش این طوری بود نکنه مامان هم می خواد بره؟ -نه، اون فقط یکم حالش خوب نیست. -پس چرا نمیخنده یا حرف نمیزنه! -چون خوابه. -تا کی؟ -تا وقتی که خودش بخواد بیدار شه.
-دیشب خواب مامان رو دیدم، بیدار بود، سرحال خوشحال میخندید؛ میگفت دلش برامون تنگ شده! -تو چی گفتی؟ -گفتم منم دلم براش تنگ شده بهش گفتم بابا دیگه عصبی نیست و آروم شده.. راستی مامان گفت که خیلی دوستمون داره. -بهت گفتم که؛ -چی رو؟ -این که اون ما رو همیشه دوست داره -خواهر؟ -جان خواهر ؟ خوشحالم -چرا؟ -چون تو خوشحالی! -…. -راستی امروز بابا بهم کادو داد. -جدی؟ کادوش چی بود؟ -گل سر بنفش، همون رنگی که دوست دارم. -چه خوب خوب ازش مراقبت کن …
نشانی اصلی این پست در سایت رمان بوک به آدرس: رمان خواهر