توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان خطاکار با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیت های مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت بشه سرو کله ی رادمان، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیت های طلا ممکن نیست خودش این جایگاه رو بدست بیاره و اونو برای صندلی ریاست یه رقیب مهم میدونه…
خلاصه رمان : خطاکار
برای بار سوم ادکلن مارکمو روی خودم خالی کردم دست اخر کیف دستی قرمزمو گرفتم از اتاق خارج شدم… به سمت در خروجی رفتم کفش پاشنه بلند هفت سانتی ست کیمو بیرون کشیدم همونجور که مشغول پوشیدنش بودم داد زدم: _مامان من رفتم شرکت… مامان سری سرشو از اشپزخونه بیرون اورد و گفت: _وای طلا اخر خودتو سر این لج و لجبازی با رییست بدبخت میکنی… دستی تو هوا براش تکان دادم با حرص گفتم: مامان جان اون رییس من نیست چند بار بگم اون با پارتی رئیس شد…
در ضمن من فعلا معاون شرکتم که به زودی جاشو میگیرم و رییس میشم… دیگه منتظر جواب مامان نشدم و از خونه خارج شدم… با یاداوری چند ماه قبل که قرار بود ترفیع بگیرم و رئیس شرکت بشم دود از کلم بلند میشه… درست زمانی که اقای کریمی می خواست منو جای خودش بزاره نوه ی شازدش از فرنگ برگشت و همه چیو خراب کرد! از اون روز تصمیم گرفتم هرجوری شده جاشو بگیرم… چون به ناحق و با پارتی رئیس شد…
دزدگیر ماشین خارجی اخرین سیستمی که به تازگی از بابا کادو گرفته بودم زدم و بعد از سوار شدن به سمت شرکت حرکت کردم… بعد از رسیدن سویچ دادم نگهبان تا ماشینمو پارک کنه… وارد شرکت که شدم طبق معمول همیشه دیرتر از همه رسیده بود… عینک دودیمو روی سرم زدم و با سری بالا به سمت اتاقم حرکت کردم صدای تق تق پاشنه ی کفشم سکوت شرکت و بدجوری بهم می ریخت! از کنار میز منشی که رد شدم گفت: _خانم بهرامی اقای حدیدی گفتن به محض رسیدن برین اتاقشون….
انتقالدهندگان داستانهای خلاق و مهارتنمایانی هستند که بخشی از نوع فکرکردن من هستند.
به نظرم خوندن رمان یه شکل حس خیلی خوبی به آدم میده.
هیجان و ترس شخصیتهای نویسنده درت لذت زیادی داره، همیشه کنجکاوم که ادامه داستان چی میشه؟.