توضیحات
روز اول سال نو، دهمین سالگرد یکی از جادوانهترین معماهای مدرن است. ناپدید شدن خواهران هالو در یک خیابان آرام در ادینبورگ، سه دختربچه درست در جلوی چشمان مراقب پدر و مادرشان ناپدید شدند. بعد، دقیقاً یک ماه بعد،. به همان خیابانی که از آن ربوده شده بودند، برگشتند.. و این سرآغازی برای داستان رازآلود رمان خانه هالو است…
اسم رمان: رمان خانه هالو
نویسنده این اثر: Krystal_Sutherland
ژانر رمان: فانتزی، رازآلود
گوشه ای از داستان رمان خانه هالو
بعد از آن من هم مسحور غرابتمان شدم. در سالهای بعد از آن مراقب بودم و دیدم که چطور به روش های غیرمنتظره اطرافمان شکوفا می شود. مردی که سعی کرد ویوی را وقتی پانزده ساله بود به ماشینش بکشد چون فکر میکرد او یک فرشته است؛ ویوی فکش را شکست و دو تا از دندانهای مرد افتاد.
معلمی که گری از او متنفر بود، و بعد از اینکه گری را کنار دیوار گذاشت و جلوی همه ی کلاس گردنش را بوسید، اخراج شد. آن دختر محبوب و زیبا که برای من گردن کلفتی میکرد و در یک گردهمایی جلوی کل مدرسه ایستاد و در حالی که اشک روی صورتش جاری بود، در سکوت سر خودش را تراشید و حلقه های تیره ی موهایش زیر پایش روی زمین ریخت.
وقتی آن روز در میان دریای چهره ها با گری چشم در چشم شدم، به من نگاه میکرد. ماهها بود گردن کلفتی و آزار و اذیت ادامه داشت ولی من تازه شب قبل در موردش به خواهرهایم گفته بودم. گری چشمک زد، بعد بی علاقه به نمایش، سراغ کتابی که میخواند، برگشت.