توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان حمیدرضا و پری رویایی اثر پرستو مهاجر پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
داستان درمورد پسر بچه فلجی هست که در پارک با پری رویایی آشنا میشود و باعث میشود او با پری رویایی ارتباط بگیرد و ادامه ماجرا …
خلاصه رمان : حمیدرضا و پری رویایی
خب بیا کنارم بشین خوب توجه کن! یکی بود، یکی نبود غیر از خدا کسی نبود! یه پسری بود به اسم هاکان که دلش می خواست پری رویایی رو ببینه. -حمیدرضا چی شدی؟ حمید رضا! -هیچی نگران نباش یکم پاهام درد گرفته. -اگر اجازه بدی بقیه قصه بعدا برات بخونم. -باشه پس فعلا خداحافظ. -وایسا تا خونتون کمکت کنم. -باشه بیا. -مامان، مامان جون. -حمیدرضا پسرم اومدی از پارک چه زود برگشتی؟ -آره مامان جون زود اومدم چون پاهام بدجور درد گرفتند -الهی قربونت برم بریم دکتر؟ -نه مامان جون استراحت کنم خوب میشم.
-پیش مرگت بشم پسرم کاش من جای تو در اون تصادف لعنتی فلج شده بودم. -اه دور از جون خدا نکنه مامان جون خیلی گرسنمه غذا چی داریم. -برات فسنجون درست کردم که خیلی دوست داری. -هوم هوم، بدو بیار که خیلی گرسنمه! -باشه فدات بشم من. -وای مامانی چقدر خوش مزه اس دستت درد نکنه. -نوش جونت عزیزم. -خب مامانی من برم پارک آخه داشتم برای ماهان قصه میخوندم یهویی پاهام درد گرفت. -باشه عزیزم برو خیلی مواظب خودت باش زیاد به خودت فشار نیار. -باشه چشم.. -ماهان، ماهان کجایی؟
-اینجام حمیدرضا حالت خوبه؟ بهتر شدی؟ -آره خوبم نگران نباش خب ادامه قصه بگم کجا بودیم آهان اون جایی که هاکان پری رویایی میبینه. -سلام حمیدرضا. -سلام شما؟ -من پری رویایی هستم. -پری رویایی؟ اما اونکه توی قصه بود. -بگو ببینم دوست داری تاب و سرسره سوار بشی. -آره خیلی دوست دارم اما من که نمیتونم راه برم نگاه کن روی ویلچرم -من بهت میگم بلندشو تو میتونی سوار سرسره و تاب و الا کلنگ بشی فقط کافیه به من نگاه کنی. -خب نگاه کردم. -حالا بلندشو. -جدی جدی بلند شدم، خدای من، من میتونم راه برم …
نشانی اصلی این پست در سایت رمان بوک به آدرس: رمان حمیدرضا و پری رویایی