توضیحات
داستان رمان حقیقت تلخ، از زبون راوی تعریف میشه…شخصیتای اصلی ما حوریه و ایلیا هستن…خب حوریه و ایلیا چه ربطی به امیرحسین دارن؟؟ حوریه دختر هجده ساله خجالتیه که برای گذروندن دوره کارآموزی عکاسیش با ایلیا و عموی دوست داشتنیش شاهو همکاری میکنه و از این طریق با ایلیا آشنا میشه… این وسط حقایقی هست که ازشون بی خبرین…این حقایق چی میتونه باشه؟؟؟چرا تلخن ؟؟
اسم رمان: رمان حقیقت تلخ
نویسنده این اثر: Maryam_23
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان دانلود رمان حقیقت تلخ
پلک ھای چشمش لرزید … آروم چشماشو باز کرد … نور کمی که توی اتاق بود چشماشو زد … دوباره چشماشو بست و باز کرد … چند بار این کار رو تکرار کرد تا چشماش بھ نور عادت کنه … اطرافش رو نگاه کرد … توی یه اتاق ناآشنای سه در چھار بود … یه اتاق رنگ و رو رفته نسبتا خالی … نگاھی به خودش انداخت، روی یه تخت یه نفره بود …
دستاش از طرفین به میله ھای آھنی زنگ زده با طناب زخیمی بسته شده بود … نگاھش رنگ باخت … در اتاق با صدای ناھنجاری باز شد … شاید ھم اونقدر ترسیده بود که صدای در اتاق به نظرش ناھنجار میومد … مردی توی درگاه در قرار گرفت … ھاله ای از نور از پشت سرش به داخل منعکس شد و اجازه نمی داد صورتش رو تشخیص داد …
چمشاشو ریز کرد و سعی کرد صورت مرد رو ببینه!! مرد جلوتر اومد و در رو پشت سرش بست … ھاله ی نور قطع شد و صورتش مشخص شد … لبخند کریھی روی لبھاش بود … نگاھش رنگ ترس گرفت ، مرد با دیدن چشمای ترسیده دختر قھقھه ی ترسناکی سر داد و نزدیک تخت شد … دستش رو به طرف صورت رنگ پریده دختر پیش برد که…