توضیحات
در ابتدای رمان جفت فراری آلفا می خوانیم… خیانت دیدم، پس زده شدم، حالا جفت مقدرم میخواد برگرده؟ عمرا. شیش سال پیش، وظیفهشو به من ترجیح داد. بعدش فروختنم به یه مشت آدم بدذات، هشت ماه زندانی بودم، بچهی اونم حامله بودم. فرار کردم، قسم خوردم دیگه هیچوقت پشت سرمو نگاه نکنم. ولی خب، ظاهراً قرار نیست سرنوشت اونجوری که من میخوام پیش بره… الان با یه طلسم منو تو قلمرو خودش زندانی کرده….
اسم رمان: رمان جفت فراری آلفا
نویسنده این اثر: جنیفر ایو
ژانر رمان: عاشقانه، فانتزی
گوشه ای از داستان رمان جفت فراری آلفا
وقتی برگشتم پشت پیشخون تا سفارش یه مشتری رو که خراب کرده بودم درست کنم، جما اینو بهم گفت. حواسم همیشه به کارم بود، ولی امشب، میخونه تا خرخره پر بود. صدای بم ممتد، برخورد لیوانها و خندههای بلند مردهایی که انگار آخرین نوشیدنیشون بود و پشت سر هم پیک میزدن، کمکی به تمرکزم نمیکرد.
نگاهی از روی شونه ام به میز پنج انداختم و وقتی افرادش رو دیدم، ناخودآگاه جمع شدم: راجرز، مت و یه مشت مرد بی ادب دیگه که درست مثل اون دو نفری بودن که شناساییشون کرده بودم. همهشون مشتری های ثابت میخونه بودن و همگی به آزار و اذیت کارمندای زن معروف بودن.
جما می تونست اینو تایید کنه، آنیتا هم که تو یه شیفت دیگه کار میکرد، همینطور. متاسفانه، منم از این قاعده مستثنی نبودم. هر چقدر هم سعی میکردم از سرویس دادن به میزشون اجتناب کنم، بعضی شبها جما سرش با یه چیز دیگه گرم بود و مجبور بودم عصبانیت، ناراحتی و انزجارم رو قورت بدم و به سفارشهاشون رسیدگی کنم، در حالی که کاملاً از اتفاقی که قراره بیفته آگاه بودم.