توضیحات
رمان تو را صدا می کنم داستان دختری به نام نسیم است که به اجبار پدرش باید به عقد پسرعمه اش سعید، درمی آید. آن هم تنها به این دلیل که خواهر دوقلویش، نگار، با برادر دوقلوی سعید قرار ازدواج گذاشته اند. نسیم که دل در گرو عشق دیرینه اش، امیرمهدی، دارد و نمی خواهد تن به یک زندگی اجباری بدهد، با این امید که شهدا دست رد به سینه ی آدمی نمی زنند، به شهید گمنامی متوسل می شود که به تازگی تابوتش را به محل کارش آورده اند.
نام این اثر: رمان تو را صدا می کنم
نگارنده: زهرا قلی پور
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان تو را صدا می کنم
کرایه تاکسی راحساب می کنم و از ماشین پیاده می شوم. این روزها هیچ دلم نمی خواهد به خانه بروم. خانه شلوغ و پر سر و صدایمان. با نگاه هایی که هر کدام هزار معنی دارد، اصلا به مزاجم خوش نمی آید. طول کوچه باریکمان را طی می کنم. هوای خنک اسفند ماه به دلم می چسبد.
دلم می خواهد این قدم زدن طولانی تر شود. با نوک پا ضربه ای به سنگ جلوی پایم می زنم و آن را با خود همراه می کنم. دو روز دیگر عروسی نگار است و من هنوز هیچ کارنکرده ام. نه لباسی، نه کفشی و نه انگیزه ای برای حضور در جشن عروسی خواهرم دارم.
از حضور در جمعی که از همگیشان بیزار هستم نفرت دارم . هیچ کس درآن جمع و خانه مرا درک نمی کند. همه به فکر خودشان هستند حتی بابا، حتی مامان! جلوتر می روم به خانه که نزدیک می شوم در چهار طاق باز شده توجهم را جلب می کند. ماشین های ردیف شده جلو در اعصابم را خورد می کند، انگار عروسی دختر شاه پریان است که هفت روز وهفت شب جشن گرفته اند.