رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان تو
  • ژانر: #عاشقانه
  • نویسنده: SANA.M
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 124

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان تو از کجا پیدات شد از SANA.M با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان ما یه موضوع متفاوت با تمام موضوعاتی که تا بحال خوندید داره.. پسری که فراموشی داره و دختری که عاشق پسر داستانمون می شه همه چیز خوب پیش می ره تا اینکه عماد داستان ما تبدیل می شه به کامیار… کامیاری با گذشته ی نه چندان خوب و زنی که با ورودش همه چیز رو بهم می ریزه… پایان خوش

خلاصه رمان : تو از کجا پیدات شد

جلوی در تعمیرگاه از ماشین پیاده شدم! عینک آفتابیمو برداشتمو دست نوشینو گرفتم سردیه دستمو حس کرد که برگشت سمت من: مهسا؛ حالت خوبه؟ خوب نبودم! خیلی وقته خوب نیستم دقیقا نمیدونم از کی! ولی میدونم ی مدته حال دلم خوب نیست… دیگه اختیار دلمو ندارم… افسارش دست یکی دیگس… دستشو فشردم: نوشین؛ عالیم! چرا فکر میکنی حالم بده؟! راه افتادو دستمو کشید: مهسا چرا ی مدته ھمش تصادف میکنی؟! تو که رانندگیت خوب بود! لبخند زدم و قدم ھای سریعتری برداشتم؛ تا بهش برسم!

وسط محوطه ی تعمیرگاه ایستاد: حالا پرایدت کجاست؟! نگاھمو چرخوندم تا ببینمش؛ نه پرایدمو بلکه صاحب قلبمو… قطعا اگه حاجی می دونست من ھفته ای ی بار اینجا میام؛ قلم پامو می شکست! اروم قدم برداشتم؛ صدای چکشی که به بدنه ی ماشین ھا می خورد… صدای استارت ماشین… صدای حرف زدن ھا و داد بیداد ھا… صدای پارس سگ تعمیرگاه… تو محوطه پخش بود! نوشین دستمو گرفت: مهسا ببین اونه؟! نگاھمو دوختم به جایی که اشاره کرد: اره خودشه… با قدم ھای تند تری؛ جایی که پرایدم پارک بود رفتیم!

نوشین دور ماشین چرخیدو نگاش کرد؛ با حرص گفت: اینکه ھنوز درست نشده؟ صافکار ماشینت کیه؟ چشمم به پیمان خورد که روی ماشین دیگه ای کار می کرد؛ نزدیکش شدم و با عصبانیت گفتم: ھیچ معلومه اینجا چه خبره؟! پیمان ابزارشو زمین گذاشتو ایستاد: به به؛ دختر حاجی! ازینوراا!!! دست به سینه شدم: یه ھفتس ماشین من اینجاست! پس کی قراره درستش کنید؟!…. پیمان؛ دستاشو تو جیب لباس کار سرمه ای رنگش گذاشتو چند قدم جلو اومد: عشقم کشیده به ماشین شما دست نزنم! حرفیه؟!…

خلاصه کتاب
داستان ما یه موضوع متفاوت با تمام موضوعاتی که تا بحال خوندید داره.. پسری که فراموشی داره و دختری که عاشق پسر داستانمون می شه همه چیز خوب پیش می ره تا اینکه عماد داستان ما تبدیل می شه به کامیار... کامیاری با گذشته ی نه چندان خوب و زنی که با ورودش همه چیز رو بهم می ریزه... پایان خوش
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=6095
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • انیا
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن رمان یک لذت بی‌نظیر برای منه، محلی برای دل‌به‌دل بودن با شخصیت‌های فوق‌العاده و پرشور، با دنیای آنان.

  • پتک
    9 آذر -622 | 00:00

    بله، من به دنبال رمانی هستم که داستانش در دوره تاریخی واقعی اتفاق بیفتد، پیشنهادی دارید؟

  • بانو
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، آیا رمان‌هایی نیز برای خواندن روی تلفن همراه وجود دارند؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!