توضیحات
موضوع رمان تلاطم آبی یک رویا درباره دریای پرتلاطم زندگی دو آدم است؛ اولی پسری که داغدیدهی گلی است که بخاطر اشتباه او پرپر شد و او فرصتی برای جبران اشتباهش نداشت. دیگری دختری بیپناه و زخم خورده از بازی روزگار که در یک نیمه شب بارانی، بخاطر یک اتفاق، بر دنیای پر انتقام پسری شیر صفت سقوط میکند. عشق برای این دو زندگی پلی میشود برای عبور از تلاطم بی وقفهی دریای حوادث تا رسیدن به رویای آبی آرامش…
نام این اثر: رمان تلاطم آبی یک رویا
نگارنده: سحر مهدی زاده
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان تلاطم آبی یک رویا
به عروس بی ذوق توی آینه خیره بودم. مگه نباید این روز بهترین روزم باشه؟ لباس عروسی که موقع خریدنش فقط سر تکون دادم و مال من شده…نقش من تو این عروسی حتی از نقش کسی که با ماشین از جلوی باغ میگذره هم پوچ تره!! حرفای بابامم که تو سرم رژه میرن بیشتر باعث ضعف اعصابم میشه…
-بابا من نمیخوام با این پسره ازدواج کنم من اصلا اینو دوس ندارم. دوس داشتنم به کنار، من بجز اینکه پسر دوست صمیمیته چیزی ازش نمی دونم، چرا داری مجبورم می کنی؟ بخاطر یه پسر که تو خیابون ازم آدرس پرسید داری بزرگش می کنی!!؟ از ترس اینکه مردم بفهمن چی میگن؟ من که می دونم این حرفارو کی تو گوشت خونده.
ولی انگار آب تو هاون می کوبیدم و بابام سعی می کرد بهم بفهمونه که “بعد ازدواج هم علاقه تشکیل میشه همه که اولش عاشق نشدن، نگا به گذشته من و مادرت بکن. درسته همو انتخاب کردیم ولی از خیلی چیزا گذشتیم نمی خوام بعدا پشیمون بشی من صلاحتو میخوام، این پسره هم که میگی اسم داره و قراره شوهرت بشه، من عین چشمام به امیر اعتماد دارم”. و با یه من اخم روشو بر می گردوندم.