توضیحات
سرگرد هامون شریعتی در رمان تابوت ماه، که تجربه ی یک شکست رو تو زندگیش داره، از ایلار دختر عموش خواستگاری میکنه و ایلاری که مجبور میشه این خواستگاری رو قبول کنه ولی …
نام این اثر: رمان تابوت ماه
نگارنده: آیدا باقری
سبک: عاشقانه، اجتماعی، انتقامی
قسمتی از رمان تابوت ماه
با اینکه ۲۵سالمه ولی شرایط زندگی یه جوری بهم سخت گرفته که انگار یه زنه ۵۰ساله هستم. اینقدر سخت که گاهی دلم برای خنده های بیخیالی که حرص علی را در می آورد و لبخند رو روی لبهای بابا می نشوند، تنگ شده. اینقدر سخت که دلم حتی برای خودم هم تنگ میشه، برای آرزوهای رنگارنگم…
برای حرفهای بابام و خیلی چیزهای دیگه که باید دختر باشی تا بفهمی. باید نازدونه پدر و مادرت، عزیز کرده برادرت باشی تا بتونی اونها رو درک کنی ولی واقعا چقدر درست گفتن که من برای آینده چه برنامه هایی دارم ولی باید منتظر بمونم و ببینم که روزگار برای من چه خوابی دیده.
کسل و بی حوصله لباسهای بیرونم رو تن میزنم و روسری سبز رنگ که به قول سحر روسری سیدی را هم، سرم میکنم و خود بی انگیزه و خستم رو وادار میکنم که از جا بلند شه و به دنبال کار و زندگیش بره. نفس عمیقی میکشم و لبخند مصنوعی رو هم به چهره ام میزنم و از اتاق خارج میشم.