رمان خوان
دانلود رمان
رمان بی تاب سند
  • نام: (هم اینک) دانلود رمان بی تاب سند برای موبایل و کامپیوتر

توضیحات

رمان بی تاب سند

رمان بی تاب سند

(بدون سانسور) دانلود رمان بی تاب سند اثر mim_gol با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

همه چیز از یه ماموریت شروع شد…

از همون شبی که چهره جذابشو دیدم! و زندگی ناجوانمردانه روی مدار دلتنگی ثابت موند!
میدونی بدتر از تحمل دلتنگی چی میتونه باشه؟؟

اینکه به چشم خودت،عذاب کشیدنش رو ببینی…

اون موقعست که حاضری از خودت و زندگیت بگذری و دست به هرکاری بزنی تا نجاتش بدی…

خلاصه رمان : بی تاب سند

کیان_واهیلا این کیه؟

_از دوستانم…آقا پدرام

یه چیزی رو دلم مونده بود به پدرام بگم_کیان و فرید همراهام بودن تو سازمان فکر میکردم بشناسی…در ضمن من هرگز به کسی که اینقدر بهم بی اعتماد باشه علاقه مند نمیشم.بسلامت

رفتم تو خونه رو مبل نشستم و بچه هام اومدن…فرنگیس برام آبمیوه آورد…چشمامو بستم و شقیقه هامو مالیدم

_بهم میگه مرده…چه فرقی میکنه مرده یا زنده؟؟در هرصورت تنها کسی که دوسش دارم مهرانه

فرید_واهیلا جان

سرمو به سختی به سمتش چرخوندم

فرید_ببین…ما که گفتیم با خبرای خوب اومدیم،یکم صبر کن عزیزم

_بگو چه خبری؟

کیان_اول ناهار میخوایم

_مسخره نشو کیان

فرید_راست میگه دیگه اول ناهار…این آقا پیامو روشنک خانومو ببین بیچاره ها با چشاشون خواهش میکنن ناهار بخوریم

روشنک_این چه حرفیه ما که حرفی نداریم

بعد از ناهار که با بی مزگی های سام و فرید همراه بود نشسته بودیم و چای میخوردیم

_فرید نمیخوای بگی؟؟

فرید_هفت ماهه به دنیا اومدیا

_هرچی.بگو دیگه

فرید_مهران زندست

چایی پرید تو گلوم و سرفه کردم.باورم نمیشد…زنده؟؟اونا از کجا میدونستن؟؟

_از کجا میدونی؟؟

فرید_چندروز بعد از اینکه اومدی ایران فهمیدیم…رییس خیلی عصبانی بود و دستور داد هرجور شده پیداش کنیم.ما هم تموم موارد مشکوک رو زیر و رو کردیم اما پیدا نشد.اما چیزی که مسلمه اون زندست

_خب همین؟؟

نیلو_همین؟؟اون زندست خوشحال نشدی؟

_من میدونستم

کیان_یعنی چی؟؟

_یعنی همین…من میدونستم…همین باعث شد حالم بهتر شه.خبر جدیدتر ندارید؟

فرید_میدونی اگه رییس بفهمه میدونستی چی میشه؟

دانلود نسخه اصلی پی دی اف

دانلود نسخه کامل برای اندروید

https://romankhaan.ir/?p=74
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات
  • پرتو
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن این کتاب برای من احساس نوید بخشی شده که چهارچوب کوچک و پایه ضعیف رو با روایت درستی گسترش داده تا اندازه ای که با بقیه داستان‌ها دیده نمی‌شد.

  • پی سهراب
    9 آذر -622 | 00:00

    این رمان با وجود کوتاهی بهار جوانی و فرار از محدودیت‌های روحی رو دقیقا به همین شیوه می‌نویسه که می‌خواهیم در دنیای امروز زندگی نصیبمون باشه.

  • پاینده
    9 آذر -622 | 00:00

    تغییر روزانه روال روزم رو با خوندن یه کتاب جدید، شروع میکنم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!