توضیحات
آرمیتا خواهر آراد در رمان برزخ بازوانت خودکشی می کنه و آراد در پی انتقام خون خواهرش از مسبب آن که مازیار هست بر میاد. آراد عشق مازیار رو به ترفندی به خونه میبره و اون رو زندونی میکنه و کار به جایی میرسه که دختر مظلوم و معصوم قصه رو مجبور به ازدواج با خودش میکنه …
اسم رمان: رمان برزخ بازوانت
نویسنده این اثر: پرستو مهاجر (شاه حسینی)
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، بزرگسال
گوشه ای از داستان رمان برزخ بازوانت
روی صندلی ریاست نشسته و به نقشه ای که کشیده بود فکر می کرد. لبخندی موذی گوشه ی لبش نشست؛ با انگشت روی میز ضرب گرفت.
-نابودت می کنم مازیار خان، از همون جایی ضربه می خوری که ضربه زدی لعنتی.
چند ضربه به در خورد.
-بفرمایید.
در باز شد و دوست چندین و چند ساله اش و مشاورش وارد شد.
-چه خبر شاهین؟
شاهین دست هاش رو بالا گرفت و پوفی کشید.
-صبر کن برسم بابا، چند ماهه ای تو؟ بگو یه چیکه آب بیارن مُردم تو این گرما.
روی مبل رو به روی میز کار آراد نشست. آراد بعد از این که دستور آوردن دو لیوان آب پرتقال رو داد روبه روی شاهین نشست.
-خب؟
شاهین کلافه نگاهی کرد.
-خب همون چیزهایی که بچه ها گفتن؛ با مادر و خواهر و نا پدریش زندگی می کنه. ناپدریه هم از اون شارلاتان ها.
طرح کم رنگ اخمی روی پیشونی آراد نقش بست.
-چطور؟
شاهین سری تکون داد و گوشه ی لبهاش رو پایین کشید. میشه با پول راضیش کرد ولی خیلی دندون گرده. دوباره ضربه ای به در خورد و در باز شد. علی آقا آبدارچی شرکت با سینی حاوی دو لیوان آب پرتقال وارد شد. لیوان ها رو روی میز گذاشت و صاف ایستاد.
-امر دیگه ای نیست آقا؟
آراد سری تکون داد…
خواندن رمان، یک روش بهینه برای رفع خستگی و دلتنگی روزانه است.
رمان رو به من همزمان یادآوری و خنده به لبم میده.
عالی بود! من خیلی لذت بردم از خوندن رمانشون.