توضیحات
داستان رمان برادرکشی، دربارهی دختری به نام پریماه و پسری به نام سیاوش است که در دانشگاه با یکدیگر آشنا میشوند و بهم علاقه پیدا میکنند. با گذشت زمان سیاوش تصمیم میگیرد که به خواستگاری پریماه برود؛ ولی در مراسم خواستگاری آنها متوجه میشوند اتفاقی که در گذشته رخ داده مانع رسیدن آنها به یکدیگر میشود. ولی در نهایت…
نام این اثر: رمان برادرکشی
نگارنده: شیما فراهانی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان برادرکشی
زندگی با تمام سختی هایی که دارد، زیبایی هایی فراوانی هم در دل آن نهفته است. موارد و موضوعات زیادی برای شادیمان است که اگر به آن ها بیندیشیم، پی به خاصیت زیبای زندگی خواهیم برد. چه خوب است که دلیل لبخند، شادی و اُمید دیگری باشیم و تا می توانیم به دیگران دلگرمی بدهیم و با گفته های هر چند کوتاه اما عمیق، نور اُمیدی در دل دیگران باشیم.
البته گاهی نیز آن قدر از زندگی رنج خواهیم دید که درد دلمان جز دل نوشته کاری از دستش بر نخواهد آمد. ابرها می آیند و ممکن است در پس آن ها بارش بارانی سهمگین یا طوفانی بزرگ باشد. اما همه ی این ها زمینه ساز رنگین کمان زندگی من خواهند بود…
همین طور که مشغول نوشتن دل نوشته هام داخل دفترم بودم، صدای مامانم رو از دور شنیدم…
زری: پریماه، پری، بیا کمک من دست تنهام…
از فکر بیرون اومدم و دفترمو بستم و بعد از این که خودکارم رو روی اون گذاشتم، راه آشپزخونه رو در پیش گرفتم و به محض این که چشمم به مامان افتاد رو بهش گفتم:
ـ جانم مامان کارم داشتی؟