توضیحات
رمان برادرانه تا پای مرگ، جلد چهارم از مجموعه چهار جلدی حماسه لارتن کرپسلی می باشد که مربوط به اتفاقاتی است که برای لارتن کرپسلی قبل از مجموعه قصه های سرزمین اشباح افتاده است. پسری از یک خانواده فقیر همراه وور هورستون پسر دایی اش به سر کار می روند. آن روز مثل همه ی روز های دیگر بود. و هیچ کدام از آن ها خبر نداشتند که سرنوشت چه بی رحم است. به بی رحمی موجودات شب…..
نام این اثر: رمان برادرانه تا پای مرگ
نگارنده: دارن شان
سبک: فانتزی، ترسناک، تاریخی
قسمتی از رمان برادرانه تا پای مرگ
در ساحلی پوشیده از چمن حومه پاریس، مرد جوانی در حالی که دست زن میانسالی را در دست می فشرد، کنارش دراز کشیده بود. آنها در حالی که توسط چتری بزرگ از آفتاب در حال غروب عصرهنگام مخافظت می شدند، به نرمی با یکدیگر صحبت می کردند. آنهایی که از کنارشان می گذشتند فکر می کردند، که این دو به احتمال زیاد مادر و پسر هستند.
هیچ کس به این مشکوک نبود که مرد مو نارنجی که لباسی یکدست و به رنگ خون به تن داشت، بیش از دو برابر سن زن عمر کرده باشد. لارتن زمزمه کرد: «به نظرت اگه الان ببوسمت، مردم چی ممکنه بگن؟»
آلیسا با خنده جواب داد: رسوایی اخلاقی! خیلی چیزها راجع به او عوض شده بودند، اما خنده هایش همان خنده های همیشگی بود.
لارتن در حالی که به سمت او خم می شد، گفت: من یه رسوایی آبدار می خوام!
آلیسیا خندید: «نکن!» سپس در حالی که او را از خود دور می کرد ادامه داد: «خودتم می دونی که وقتی منو دست میندازی خوشم نمیاد!»