رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان بانکدار (جلد اول)
  • ژانر: #عاشقانه #بزرگسال #خارجی
  • نویسنده: پنلوپه اسکای
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 589

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان بانکدار (جلد اول) از پنلوپه اسکای با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

اونا پدرمو گرفتند. بعد از اون نوبت منه، مگراینکه باخواسته‌شون موافقت کنم. زمین زدن قدرتمندترین مرد ایتالیا. کِیتو مارینو. مردی که همه جا توسط گارد امنیتی اش محافظت میشه و کاخ مستحکمش توی توسکانی کاملا غیرقابل نفوذه. اون بدبین ترین مرد کشوره و به هیچکس اعتماد نمیکنه. بنابراین غیرممکنه که بتونم تنهایی اونو از پا دربیارم.اگه بخوام پدرمو نجات بدم، تنها یه انتخاب دارم. اینکه به دل کیتو راه پیدا کنم… و اونجا بمونم!

خلاصه رمان : بانکدار

سیانا؛ از مادربزرگم یه خونه کوچیک خارج از فلورانس برام به جا مونده بود. یه خونه قدیمی و عتیقه. لوله های آبش به حدی فرسوده بودند که وقتی سیفون توالت رو می کشیدم میتونستم صدای جریان آب رو تو کل خونه بشنوم. سنگ های بیرونی ساختمون ترک برداشته بودند و شیشه های پنجره ها بقدری عمر کرده بودند که بی توجه به اینکه چندبار تمیزشون کرده باشم همیشه مات و کدر بنظر می رسیدند. تا شهر فاصله کمی وجود داشت، طوری که هیچ وقت احساس نمی کردم واقعا بیرون از شهر و در حومه توسکانی سکونت دارم.

ولی همین فاصله، آرامش و سکوتی رو که همیشه دلم میخواست واسم به ارمغان اورده بود. هرروز صبح تو بهار و تابستون می تونستم صدای سرزنده و شاد پرنده ها رو از پنجره بشنوم. این مکان از مدت ها قبل برام یه پناهگاه شده بود—درست از وقتی که به خانواده ام پشت بودم. ولی در حال حاضر، این خونه هم نمی تونست ازم محافظت کنه. پله های چوبی رو شتاب زده طی کردم و با بالاترین سرعتی که بدنم می تونست خودشو تکون بده دویدم. صدای جیغ و جیرجیر پله ها از زیر پام به گوش می رسید.

ساکت و آروم بودن تو این موقعیت هیچ سودی نداشت—نه وقتی که اونا می دونستند من اینجام. صدای دِیمیِن درحالیکه تعقیبم می کرد و دو تا از نوچه هاش هم پشت سرش بودند بلند شد: – فرار کن. اینجوری خیلی بیشتر خوش میگذره! طنین شیطانیش از همه جای خونه به گوش می رسید، مثل این میموند که از پشت یه سیستم تقویت صدا صحبت می کرد. – لعنتی! بالاخره بالای پله ها رسیدم و روی کف چوبی با عجله به سمت تشکم راه افتادم. بین دوقسمت از تشک هفت تیری رو که برای روز مبادا نگه میداشتم جاسازی کرده بودم….

خلاصه کتاب
اونا پدرمو گرفتند. بعد از اون نوبت منه، مگراینکه باخواسته‌شون موافقت کنم. زمین زدن قدرتمندترین مرد ایتالیا. کِیتو مارینو. مردی که همه جا توسط گارد امنیتی اش محافظت میشه و کاخ مستحکمش توی توسکانی کاملا غیرقابل نفوذه. اون بدبین ترین مرد کشوره و به هیچکس اعتماد نمیکنه. بنابراین غیرممکنه که بتونم تنهایی اونو از پا دربیارم.اگه بخوام پدرمو نجات بدم، تنها یه انتخاب دارم. اینکه به دل کیتو راه پیدا کنم... و اونجا بمونم!    
https://romankhaan.ir/?p=5194
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بانو
    9 آذر -622 | 00:00

    خیلی خوشم میاد وقتی کسی با اشتیاق بهم میگه که یه کتاب خوب پیدا کرده‌ام.

  • امیرمحمد
    9 آذر -622 | 00:00

    خواندن کتاب‌ها از ازدیاد دانش، افزایش تمرکز و بهبود سلامت روانی برخودار هستند.

  • آریانا
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان‌ها باعث میشه من بتونم به دنیای خودم فرار کنم و اوقات آزادم رو به بیکاری نگذرانم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!