توضیحات
آرمیتا خواهر آراد در رمان بانوی گندم زار، خودکشی می کنه و آراد در پی انتقام خون خواهرش از مسبب آن که مازیار هست بر میاد. آراد عشق مازیار رو به ترفندی به خونه میبره و اون رو زندونی میکنه و کار به جایی میرسه که دختر مظلوم و معصوم قصه رو مجبور به ازدواج با خودش میکنه …
اسم رمان: رمان بانوی گندم زار
نویسنده این اثر: پرستو مهاجر (شاه حسینی)
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
گوشه ای از داستان رمان بانوی گندم زار
پشت پنجره ایستادم و به منظره ی زیبای روبه رو خیره شدم. برفی که شب پیش باریده بود، تموم درختها و بوته های گل باغچه ی عمه خانوم رو سفیدپوش کرده بود. به اون قله های زیبای کله قندی که در، دوردست ها بودن نگاه کردم. کاش میشد روزی فتحشون کنم! دوست ندارم به چیزی فکر کنم. یه سالی میشه که می خوام فکر نکنم.
یه سال که هر صبح بیداری اون، جای این که نفسی بگیری از هوای پاک صبحگاهی، کش و قوسی به بدن بدی، فقط چشات رو باز کنی و بازدمی پر صدا بیرون بدی. به امید این که اون همه غم هم بیرون بریزه و شاید از اون به بعد کمی فقط کمی سبکتر نفس بکشی.
دستم رو بالا بردم و روی شیشه ی بخار گرفته نوشتم«من آنقدر خواستمش که نخواستنش را ندیدم…!»… «او آنقدر نخواست که هیچ چیز از من را ندید…»
دویدن مونا به داخل حیاط و زن عمو، زن عمو گفتناش، باعث شد من و همه همزمان با عجله به سمت حیاط بریم.