توضیحات
قرنهاست که در پیکسی هالو هیچ پریای از فصول گرم پا به جنگلهای زمستانی نگذاشته. تا اینکه در رمان بال هایی از پرتوی ستاره، خبر ورود هیولایی از زمستان به بهار به قصر میرسد. کلارین این تهدید را فرصتی برای اثبات شایستگیاش در نقش جدیدش میبیند. اما به جای یافتن هیولا در مرز زمستان، با میلوری، نگهبان جوان جنگلهای زمستانی روبهرو میشود. و با هم، پیوندی نامتعارف میسازند و برای نجات سرزمینهایشان همراه میشوند.
اسم رمان: رمان بال هایی از پرتوی ستاره
نویسنده این اثر: الیسون سافت
ژانر رمان: عاشقانه، فانتزی
گوشه ای از داستان رمان بال هایی از پرتوی ستاره
بعدازظهری بود که گویی برای رویاپردازی آفریده شده بود: هوایی زرین از تابش آفتاب و گرد پیکسی، و چمنی که با وزوز آرام زنبورها سرشار از زندگی بود. کلارین در میان زمزمۀ نسیم و خشخش برگها روی شاخۀ درخت بلوط نشسته بود. چقدر شیرین بود که خود را در تنهایی بیابد و دستکم برای پانزده دقیقۀ درخشان هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشد.
تقریبا از چنین فکری، هرچند که وسوسه انگیز بود، پشیمان شد. به سادگی می توانست واکنش ملکه الوینا را در پاسخ به این فکر تصور کند، با لحنی همچون صدور فرمان سلطنتی: تا وقتی کاری برای انجام دادن هست، ملکۀ پیکسی هالو بیکار نمی شینه.
اما کلارین هنوز ملکۀ پیکسی هالو نبود. قرار هفتگی اش با وزیر تابستان به شکلی غیرمنتظره زودتر از موعد به پایان رسیده بود. او قصد نداشت این لحظۀ نادر از آزادی را هدر دهد. با نزدیک شدن تاج گذاری اش، هر لحظه از بیداری اش صرف درس ها، تمرینها، پرو لباسها و جلساتی میشد که بیش از آنچه تصور میکرد، ادامه داشتند. البته همۀ اینها ضروری بودند.