رمان بالرین سرخ من

توضیحات

شخصیت اطلس در رمان بالرین سرخ من، بزرگ ترین تاجر و صادر کننده و کلکسیونر فرش های اصیل و کمیاب ایرانی تو خاورمیانه و اروپاست. مردی که یه دختر چهار ساله شیرین زبون داره و واسش هرکاری می کنه … اِرمیا پسر مهربون و آرومی که عاشق رقصیدن و بچه هاست و معلم باله ست. همه چیز آروم تا وقتی که اطلس اِرمیارو تو لباس باله مشکی می بینه و تو نگاه اول تموم  سلولای بدنش تحریک میشن.‌‌..

اسم رمان: رمان بالرین سرخ من
نویسنده این اثر: رزالین
ژانر رمان: درام

گوشه ای از داستان رمان بالرین سرخ من

اون با ارزش ترین شخص زندگی منِ و می تونم بخاطرش هر کاری بکنم. اتفاق خوبی واسه آدمایی که با قصد بد نزدیک دخترم میشن نمیوفته. می خوام اینو خوب یادت بمونه اِرمیا…. بدنش از لحن گفتن اسمش دون دون شد. اطلس دقیق همه حرکاتشو زیر نظر داشت. قبل اومدن راجبش تحقیق کرده بود.

با یه سرچ کوچولو کلی اطلاعات ازش پیدا کرده بود البته مطمعن بود خیلیاشون درست نیستن….. همچین آدم سخت گیری عمرا اجازه نمی داد اطلاعات مهم زندگیش اینجوری همه جا پخش شن…… صدای در بلند شد و مرد میان سال خوش تیپی اومد داخل با تعجب به کت شلوار خاص و مشکی که تنش بود خیره شد.

اطلس : بیا ارسطو…. آوردیش؟؟!؟!
ارسطو با احترام و جدیت سمتش رفت: بله همه اطلاعاتش دقیقه…..
طلا معذب موهاشو چنگ زد: تو واقعا مریضی مگه نه؟!؟؟!
اطلس با پوزخند سرشو تکون داد: میدونی که هستم. ….
چرخید سمت ارمیا چند ثانیه تو چشمای مشکیش خیره شد. مشخص بود خیلی استرس داره. پوشه سفیدو بالا گرفت…