توضیحات
چند سال قبل در نزدیکی پاسارگاد خاندان اربابی تابش با مشکلات فراوانی دست و پنجه گرم میکردند. اما با حضور عروس فرنگیشان در رمان اما چه حیف، همه چیز دستخوش تغییراتی شد که…
نام این اثر: رمان اما چه حیف
نگارنده: وحیده رحیمی
سبک: عاشقانه، تاریخی
قسمتی از رمان اما چه حیف
صدای هلهله توی عمارت اربابی پدر پیچیده بود. بوی اسپند جلوی دیدمانم را گرفته بود. بالاخره بعد از اینهمه دوندگی و التماس و لابه از پدر گرفته تا پیر دانای روستا و کدخدا و شهرداری شهر قبلی با رای زنیهای انجام شده و تغییر مذهب آریانا توانسته بودم همه را راضی به این وصلت کنم.
مادر که یک ریز کلمه ی غربتی و اجنبی از زبانش نمی افتاد. از قبل برایم دختر خان دایی که یکی از بزرگان مرودشت بود را نشان کرده بود و الان حضو آریانا کنار من را مثل خنجری دو پهلو پشت کمرش میدید. نگاهی به آریانا کردم چشمان قهوهایی رنگش از نگرانی دو دو میزد.
به سختی در آن یک سال آخر اقامتم در آمریکا توانسته بود زبان فارسی را یاد بگیرد. اما توانسته بود و همین برایم بیش از هر چیزی با ارزشتر بود. و اما خودم… درست خود من که درون آیینه ی نقره پیچ روبه رویم تصویر گچی رنگم از استرس نقش بسته بود.