رمان خوان
دانلود رمان
رمان اظهار احتیاج
  • حجم: 1 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

شخصیت اصلی رمان اظهار احتیاج، در دنیایی تاریک گمشده بود. دخترکی که نمی‌دانست چرا و چگونه این‌چنین شده حالش! گذشته‌اش چه بود که به فراموشی‌ها سپرده شده بود؟ گذشته‌ی آن دخترک شاد چه بود؟ و زمانی که حقیقت آشکار شود همه چیز عوض می‌شود و زندگی همه از این رو به آن رو می‌شود؛ آری، دخترک داستان هم تغییر می‌کند …!

نام این اثر: رمان اظهار احتیاج
نگارنده: فائزه عیسی وند
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان اظهار احتیاج

با گریه به اونها زل زدم و شاهد بخت سیاهشون شدم که مهرنوش با بغض و لبخند به سیاوش گفت:
– هرگز تو رو فراموش نمی کنم عشق من.
و ماشه تفنگ رو کشید و به سمت سیاوش گرفت؛ بلند داد زدم:
– نه، فرنوش این کار رو نکن.
یهو در اتاقم باز شد و قامت فرزاد داداش وقت نشناسم نمایان شد.

فرزاد: ببین پریسا، یک بار دیگه ببینم صدات داره میاد تا اتاقم یا سالن، میام از موهات آویزونت می کنم به درخت توی حیاط. با صورت پف کرده و چشمهای قرمز شده از گریه زیادم زل زدم به فرزاد و لب زدم:
– وای فرزاد وای، اگه بدونی چی شده!
بعد لپتاب رو به سمت فرزاد چرخوندم و درحالی که داشتم با دستمال اشکهام رو پاک میکردم گفتم:
– دیدی آخرش این فرنوش دوتاشون رو کشت؟

فرزاد چشم غره ایی بهم رفت و نفسش رو محکم بیرون فرستاد و گفت:
– حداقل مراعات خانواده خودت رو نمیکنی جلو دوستهای فادیا آبرو داری کن!
پریسا: باز اون عقب موندهها اومدن اینجا، اون روژان بی خاصیت هم حتماً اومده؟

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romankhaan.ir/?p=1065
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!