رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: سیاوش_68
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 345

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان از خیانت تا عشق از سیاوش_68 با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

توی افکار خودم غرق شدم… نتایجی که از این افکار گرفته بودم… من مدت هاست که فهمیدم جنس لطیف زن خائنه… چه دختر چه زن همه خائنن… دختر به پدر و مادرش خیانت می کنه و یک زن در کمال بی رحمی به شوهر و شاید بچه ای که داشته باشن… و من فهمیدم که حتی دختران پاک هم خائنن… اونها توی ذهنشون خیانت می کنن… شاید درد خیانتشون کمتر باشه… اما اونا هم خانئن… یا زن هایی که توی کنار شوهرشون با مرد دیگه ای هستن… وقتی دست نوازش شوهرشون تداعی دستان مرد دیگه ای باشه… من خیلی وقته که فهمیدم زن ها فقط یه وسیله ان برای… تقصیره من نیست… تقصیره خودشونه…

خلاصه رمان : از خیانت تا عشق

روی جدول های کنار خیابون نشستم. سیگار اول رو روشن کردم. نگاش کردم. می سوخت. مثل من که داشتم می سوختم. دود می کرد. اما من بدون دود می سوختم. نمی دونستم طعمش باید چجور باشه. کسی که تا حالا سیگار نکشیده باشه، باید هم ندونه باید چجوری سیگار دود کنه! سیگار رو بین لبام گذاشتم. بدون این که دودی هوا کنم یا دودی استنشاق کنم. می سوخت و من خیره بودم به شعله قرمز کوچکی که با سوختنش حس می کردم دارم آروم می شم. یه آرامش کاذب که نکشیدن سیگار داشت به من می‌ داد. یه آرامش تلقینی. مثل عشق. مثل عشق فقط یه تلقینه. عشق وجود نداره. یه سرابه.

از درد بی دردیه که فکر می کنیم عاشقیم! عشق چه رنگیه؟ اصلا وجود داره!؟ پوزخندی زدم. اون می گفت عاشقه! سیگار اول بدون پک های من سوخت. سیگار دوم، این بار جاش نه بین لب هام بلکه بین دو انگشتم بود. سیگار سوم، چهارم. دیدن سوختن سیگار هم دیگه مزه ای نداشت! فکر کن، فرض کن، فرض کن نادیاست که داره جلو چشمت می سوزه. سیگار بعدی. بعدی و بالاخره آخرین سیگار. نگاهی به پاکت خالی و آخرین سیگار کردم. پاکت رو مچاله کردم و پرت کردم گوشه پیاده رو. یاد امیر افتادم. الان اگه این جا بود می گفت، دندونپزشک مملکت رو باش! هنوز یاد نگرفته شهر ما خانه ما. بعد می زد

رو شونم و میگفت این جا سطل آشغال نیستا! اینو از دوم ابتدایی یادت دادنا! پوزخندی زدم به همه ی این افکار. سیگار آخر. آخرین بی همه چیز روی زمین. کاش می شد بی همه چیزها را دار زد. یا که از احساسمان پاک کرد. سیگار آخر رو هم روشن کردم. توی دلم گفتم، خدا، اگه نمی تونی جلوی بد شدن زن ها رو بگیری حداقل به مرد غیرت نده. اگه تو هم نمی تونی جلوی مکر زن ها کاری بکنی حداقلش ما رو هم کور کن، تا نبینیم. کر کن، تا صدای خنده هاشون رو نشنونیم. لال کن، تا عاشقتم رو به زبون نیاریم. سیگار سوخت، تموم شد و من تازه فهمیدم چی گفتم! «اگه تو نمی تونی جلوی مکر زن ها کاری بکنی» استغفرا…

خلاصه کتاب
توي افکار خودم غرق شدم… نتايجي که از اين افکار گرفته بودم… من مدت هاست که فهميدم جنس لطيف زن خائنه… چه دختر چه زن همه خائنن… دختر به پدر و مادرش خيانت مي کنه و يک زن در کمال بي رحمي به شوهر و شايد بچه اي که داشته باشن… و من فهميدم که حتي دختران پاک هم خائنن… اونها توي ذهنشون خيانت مي کنن… شايد درد خيانتشون کمتر باشه… اما اونا هم خانئن… يا زن هايي که توي کنار شوهرشون با مرد ديگه اي هستن… وقتي دست نوازش شوهرشون تداعي دستان مرد ديگه اي باشه… من خيلي وقته که فهميدم زن ها فقط يه وسيله ان برای… تقصيره من نيست… تقصيره خودشونه…
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=11333
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات
  • تابان
    9 آذر -622 | 00:00

    بهترین رمان‌هایی که به نظر شما خوانده‌اید چه‌اند؟

  • پاشایی
    9 آذر -622 | 00:00

    بچه هایی که عادت خوندن رمان در کودکی بدست آوردن، هوششون با این کار تقویت شد.

  • حجت
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، آیا می‌تونید برای من یه سایت خوبی برای دانلود رمان بگید؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!