رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان اربابم باش (فصل اول)
  • ژانر: عاشقانه، بزرگسال
  • نویسنده: دنیا دوستی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 127

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان اربابم باش (فصل اول) از دنیا دوستی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری به نام آرام و گل فروش که به خاطر بدهی مادرش به امیر خان مردی که مبتلا به بیماری پارانوئید و بسیار شکاک و خشنه میشه و آرام مجبوره تا برای امیر خان وارث بیاره در صورتی که امیر خان…

خلاصه رمان : اربابم باش

با سر درد چشمام رو باز کردم تو اتاقم بونم روی تخت نشستم و به اطراف نگاه کردم. تیشرت و شلواری تنم بود کمرم به شرت درد می کرد و بازوهام کبود بود بغضم گرفت. حتی دانشگاه هم نمیتونم برم باید با امیر خان حرف بزنم هر و کاری بخواد میکنم اما باید بزاره من به درسم ادامه بدم من که چیزی ندارم حداقل سواد دار بشم ابروم نره. با درد بلند شدم و پایین رفته همه در مرز مشغول صبحانه خوردن بودند با صدای گرفته ای سلام دادم. سام و مطهره با مهربانی جواب سلامم رو دانند و امیر خان به تکون دادن سر

اکتفا کرد با ترس کنار امیر خان نشستم و گفتم: +امیرخان. نیم نگاهی بهم انداخت و همونطور که تون دست توی دهنش رو میجوید سر تکون داد اینم که لاله امروز نه به دیشب نه به الآن. +میخواستم حرف بزنیم – ابرویی بالا انداخت و گفت: بزنیم. +اینجا نمیشه. پوزخندی زد و گفت: چه حرفی داری با من دوباره دلت میخواد زهر دستمو بچشی؟ -لبامو با زبونم تر کردم و گفتم: امیر خان حرفم واجبه! سری تکون داد دستمالی برداشت و لبشو پاک کرد و بلند شد و منم دنبالش راه افتادم به اتاقش رفت و منم داخل

رفتم: خب بگو! +خب چطور بگم… لطفا بزارید برم دانشگاه. – پوزخند مسخره ای زد و سمت در راه افتاد. بازوشو گرفتم، امیرخان توروخدا هر کاری باید انجام میدم. تیز نگاهم کرد و گفت: _هر چی؟ +خب خب نه هر چیزی… تا بیام ادامه حرفمو بزنم محکم زد تخت سینم که افتادم روی تخت. جیغ خفه ای کشیدم و تا خواستم خودم و جمع و جور کنم روم خیمه زد. _بگو ببینم چه کاری میتونی برام انجام بدی؟ -انگشترشو روی لبم تا ترقوم کشید، بگو دیگه چطوری میخوای هزینه رو باهام تسویه کنی؟ چی داری بهم بدی…

خلاصه کتاب
دختری به نام آرام و گل فروش که به خاطر بدهی مادرش به امیر خان مردی که مبتلا به بیماری پارانوئید و بسیار شکاک و خشنه میشه و آرام مجبوره تا برای امیر خان وارث بیاره در صورتی که امیر خان...
https://romankhaan.ir/?p=8303
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • جهانگیر
    9 آذر -622 | 00:00

    منو یه دونه رمان عاشقانه به نام جدید خودش مشغول کرده!

  • جهانشاه
    9 آذر -622 | 00:00

    شاید می‌دونید چه کتاب‌هایی به من علاقه دارم و بتونید چندتا رمان مطابق سلیقه‌ام پیشنهاد بدین؟

  • بهاره
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، اپلیکیشنی برای دانلود رمان دارید که بشه توش به راحتی جستجو کرد؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!