توضیحات
رمان آرا درباره ی دختری به اسم آرا هستش که هفده سالشه و داره درس میخونه و تمام هدفش رو روی درسش سرمایه گذاری کرده. تا اینکه پسری به اسم شاهین خودشو ب زور توی زندگیش جا میده و …
اسم رمان: آرا
نویسنده این اثر: فاطمه کاکاوند
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از رمان آرا
توی راه کلی خندیدن و منم داشتم از خودم سلفی میگرفتم با ژستا و زوایای مختلف. وقتی سرم بلند کردم یه لحظه با شاهین چشم تو چشم شدم که لباشو داد جلو و چشمکی زد که یعنی چیکار میکنی. از خجالت آب شدم؛ رومو سمت شیشه کردم و دیگه هم نگاه نکردم. وقتی به خونه رسیدیم، شاهین ماشینو توی کوچه پارک کرد.
من عین فشنگ سریع پیاده شدم و شالمو جلو کشیدم. به خاطر پاشنه بلندام نمی تونستم زیاد تند برم و محتاط میرفتم. وارد حیاط شدم؛ راه طبقه بالا رو پیش گرفتم. عروسی خونه ی خودمون بود و بخاطر فیلترینگ بابام و آرمان (داداش بزرگم که ب شدت متعصبیه) مختلط نبودیم و همینم منو راحت کرده بود و میتونستم سیر دل برقصم و مسخره بازی و شیطنت کنم. سالن پر از زن ها و دخترای فامیل بود و همه آرایش کرده و لباسای آنچنانی که انگار میخواستن بگن من پولدار ترم.
زن ها هم یه عالمه طال و کت و دامن کوتاه که تیپ مضخرفی بود. مامان متوجه حضورم شد و کلی غر زد که رژت چرا قرمزه و من فقط سکوت کردم و مانتویی که روی لباس نباتی خوشگلم بود رو دراوردم و توی ساک لباس مامان گذاشتم. نرگس و نجمه دختر عمه های دوقلوی فوق العاده جذاب و خوشگلم بودن که یه جورایی رفیق شیشم بودن و جیک تو جیک بودیم. عمه ندا اصلا کاری باهاشون نداشت و آزاد بودن و حتی یک هفته پیش من خونه ی ما می موندن.