توضیحات
داستان رمان آتش عشق من درباره ی دختریه که تو زندگیش ضربه می خوره ولی سعی می کنه راهش رو ادامه بده و بشه همون آدم سابق با تجربه های جدید و خدا هم یه آدم خوب رو سر راهش قرار میده. داستان از زبون تمنا و مهبد گفته میشه.
نام این اثر: رمان آتش عشق من
نگارنده: گیسوی پاییز
سبک: عاشقانه، اجتماعی، کلکلی
قسمتی از رمان آتش عشق من
به قدری که از شدت درد اخمام رفت تو هم و ناله ای کردم. اونقدر کم جون که بیشتر شبیه صدای کسی بود که از ته چاه حرف می زنه. ولی همون ناله باعث شد دستی به حالت نوازش روی سرم حرکت کنه. می خواستم چشمامو باز کنم اما یه چیزی باعث می شد نتونم راحت این کار رو انجام بدم.
انگار پایین پلکام چوب کبریت گذاشتن که کامل باز نشه. با این حال به همون اندازه که تونستم چشمامو باز کنم اکتفا کردم. اولین چیزی که دیدم چشمای سرخ از گریه ی مامان بود. به زور لبخندی زد.
مامان _ بالاخره چشماتو باز کردی عزیزم؟
چقدر صداش بغض داشت!!! لباش از زور بغضی که تو گلوش بود می لرزید. اما همچنان لبخندش رو حفظ می کرد. به زحمت لبامو حرکت دادم.
من _ ما..ما..ن.آ..ب
مامان _ باشه عزیزم. صبر کن دکترت رو صدا کنم. اگه اجازه داد بهت آب می دم.
و رفت بیرون تا دکتر رو صدا کنه. تازه یادم افتاد چه اتفاقی برام افتاده. تازه یاد نوازشای پیام افتادم.
