توضیحات
شیدا در رمان آتش سرد، دختری هست که پدرش مشکل روانی داره و برای کمک پیش دکتر روانپزشک میره ولی …
نام این اثر: رمان آتش سرد
نگارنده: مرضیه یگانه
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان آتش سرد
آقای دکتر با لحنی ملتمسانه گفت: دخترم نمیخوای بیشتر فکر کنی؟ من، یوسف رو می شناسم. باھاش حرف زدم خیلی دوستت داره، فقط ھر کاری میکنه این غرورش نمیذاره که بھت حرفی بزنه. نگاه سردمو به حلقه ی توی دستم انداختم و جواب دادم: من فکرامو کردم…اتفاقا ایشون ھیچ علاقه به ای من نداره و فقط از سر دلسوزی و عذاب وجدان نمی خواد که منو طلاق بده…شما ھم اصرار نکنید…ازدواج از ما اولش ھم اشتباه بود.
-نمیخوای بازم فکر کنی؟! میدونم که داری اشتباه میکنی، میتونم بھت ثابت کنم که دوستت داره حتی بیشتر از اونچه تو که
میتونی حدس بزنی.
با کنجکاوی گفتم: آخه شما چطور میخواید بھم ثابت کنید. اونم یه آدم سرد و بی روح که حتی یکبار یک کلمه “عزیزم”رو نتوسته به زبون بیاره.
دکتر آصفی لبخندی و زد گفت: با منو یوسف مقایسه نکن. من استادشم خوب بلدم از زیر زبونش حرف بکشم. بعد در حالیکه فلشی از رو کشوی میزش برمیداشت و بھم نشون میداد گفت: تموم حرفاشو ضبط کردم.
لبخندی بی اختیار روی لبم نشست که گفتم: میشه گوش بدم…