توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان شبهای لاجوردی اثر زری (نویسنده انجمن رمان بوک) پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
به سوی ایوان گام برمیدارم. دستان زمختم را بر روی پوستِ لطیف شب میکشم. چراغهای شب، یکی یکی خاموش میگردد. هرگز با آفتاب و اشعههای ریز و درشت اش آشنا نشدهام. صدایم با صدای آواز پرندگان همصدا نخواهد شد. بالهای شکستهام دیگر شوق پرواز نخواهد داشت. آخرین پروازم را به یاد داری؟ در یک شبِ بارانی و پر از ستاره بود. باران گیتار میزد، برگهای زرد پائیزی میرقصیدند. ستارگان سوسوکنان آواز میخواندند و تو پرواز مرا تماشا میکردی. آخرین پروازم را تا ابد، به خاطر بسپار! …
خلاصه رمان : شبهای لاجوردی
پشت پنجره اتاقم بخاری میلغزد شب، نوازش دستانش را بر گونههای سردم میکشد. زمین از چرخش باز میماند. من همچنان انتظار میکشم. انتظار دیدار یک عشق انتظار یک دوری. ای باران، دستان زمختت را چون خاطره ای سبز و سوزان در دستان ظریف و لطیف گونه ام بگذار لبخندی زیبا مزین لبان خشکیده ات میشود و لبان سرخ رنگم را غبار غمی میآزرد باد ما را به دستان تقدیر میسپارد او ما را به خوابی ابدی دعوت میکند! در تاریکی، غم نبودت را دیدم. در تاریکی، بوی رایحه ی تنت را حس کردم گویی ماه در آسمان من دزدیده شد. تو ایستاده بودی من تو را
صدا کردم در تاریکترین شبهای غمبار دلم صدایت کرد تو با طنین صدایم امیدی تازه به قلبت هدیه دادی با دستانت گیسوبان مشکی رنگم را نوازش کردی من با چشمان و لبان تو درس عاشقی را آموختم. اما از کنارم رفتی و بودنت در قلبم آرزو شد. غمی سهمگین در من فروکش کرد، در من شکفت هر چه تلاش کردم نشد عشقت را از سینه برهانم. من بر روی دستان همچو گهوارهت به خواب رفتم. و لبخند تصنعی بر روی لبانم طرح بست. اشکی لانه کرده بود آیا او میماند یا میرود؟ من این غم را که سر تا سر وجودم را فرا گرفته بود آن غم بی جلای درونم را پس از رفتنت
حس کردم غم نبودت را همچو عروسکی در آغوش گرفتم تو را به سان روز غمباری آرزو کردم ای کاش همانند من در مشت عشق مچاله نشوی. غم نبودت کی به پایان میرسد؟ می خواهم او را به ثبت برسانم. من نام دیگرم را در شناسنامه ام مزین کردم. میپرسی چرا نامت را تعویض کردی؟ آن زمان که مرا صدا میزدی نامم را دوست داشتم حال که نیستی صدایم بزنی، نامم را تعویض کردم. خاطره هایت همانند خوره به جانم رخنه میزند نه تنها غروب جمعه تمام غروبها دلم میگیرد. نیستی که نگاه حجم وقت مرا ببینی. دلم هوایت را کرده است، مرد من کجایی؟ …
منبع اصلی جهت دانلود بزرگترین سایت کتاب رمان: دلنوشته شبهای لاجوردی