توضیحات
داستان دختری به نام هما و عشقهای پیچیدهای که در آن رخ میدهد، بسیار جذاب به نظر میرسد. هما، عاشق فرید است، اما این عشق برای همای قصه نیست. همای قصه، در این داستان، با همای سعادت نیست، بلکه همای حسرت است. چرخش زمان و زمین، این دو عاشق را به طرزی پیچیده به هم گره میزند. حالا تصمیم با هماست: آیا او گرهها را باز میکند یا محکمتر از قبل گره میزند؟
(بدون سانسور) دانلود رمان هما از فرزانه صفایی فرد
چکیده رمان هما اثر فرزانه صفایی فرد :
غمگین نگاهش میکنم که کلافه سرش را به بالشتش میکوبد و چشم می بندد. تقریبا همه ی عمرش را در بیمارستان گذرانده و با تمام وجود از این مکان متنفر است طاقت بستری بودن را که اصلا ندارد.خیره به چشمان بسته و اخمهای در همش قربان صدقه ی حمایت های زیر پوستی اش می روم که حتی در این حال هم هوایم را دارد.فرید تو بهش بگو رعایت کنه… شاید به حرف تو گوش کرد.
حس میکنم گره اخمهای هامون با این حرف بیشتر میشود اما عکس العملی نشان نمی دهد.نمی دانم فرید چه به او گفته بود که به جای آن همه حرص و کینه ای که تا قبلاز آمدنش داشت حالا فقط سرسنگین برخورد میکرد هر چند اصلا زمان مناسبی برای نظر دادن نبود.
چون هامون بیچاره آنقدر بی حال و خسته بود که حس می کردم اگر ما کنارش نبودیم به خواب می رفت اما با این حال برخوردش هزار برابر با چیزی که تصور می کردم تفاوت داشت.هما مامان تو که کلید داری اینم سوئیچ با فرید برید خونه خسته ست من پیش هامون می مونم همه تون برید بالاخره زبانم به جنب و جوش می افتد و بی توجه به نارضایتی هامون سریع می گویم نه مامان من می مونم شما برید. شما با هما برید عمه جان من خسته نیستم خودم پیشش می مونم هامون کلافه می نالد نمی خوام کسی بمونه هیچ کدام توجهی به مخالفتهای هامون نمی کنیم مامان دوباره جدی می گوید خودم می مونم…. شما دو تا میرید خونه استراحت می کنید…
(بدون سانسور) دانلود رمان هما pdf فرزانه صفایی فرد