توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان ماسک پدرخوانده اثر مهین امراللهی پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
مَردی که پدرخوانده نام داره به دلایلی یه گروه میزنه و چندنفر از با استعدادها رو به طور ناشناس تو اون گروه جذب میکنه و هرکدوم یه نقش بهشون میده و بازی مافیا راه میاندازه. تو این بازی پدرخوانده یه معشوقه داره و هیچکس نمیتونه آسیبی بهش برسونه و اگر معشوقه پدرخوانده تابوشکنی کنه و قانون ها رو دور بزنه و پدرخوانده بفهمه چه اتفاقی رخ میده؟ …
خلاصه رمان : ماسک پدرخوانده
اتفاقات دیشب آن قدر او را کلافه کرده که وضعیت اعصابش ضعیف شده بود. شالش را جلو کشاند و ته شیر کاکائویش را سر کشید و برای بار هزارم تماس منشیاش رد داد. نمیدانست آدمها چرا وقتی به تماسشان رد میدهی باز تماس میگرفتند. بالاخره بعد از علف سبز شدن زیر پاهای ماهور عصبی در خانه باز شد و پسربچه با فرم زشت مدرسه بیرون آمد و با سر پایین از گوشه
دیوار قدم زد. خیره به پسر زیر لب زمزمه کرد: بالاخره بیرون اومدی. قوطی خالی شیر کاکائویش را تو پلاستیک پرت کرد و با قفل کردن ماشینش به دنبال پسر راه افتاد. قدمهایش را تند کرد و به بازویش چنگ زد و سریع تن کوچیکش را تو خرابهای که آنجا بود کشاند و پشت دیوار پنهانش کرد. توقع جیغش را داشت و سریع دست روی دهن پسر قرار داد و در مقابل چشمان گرد پسر
بیحوصله توپید: دستم رو برمیدارم جیغ بزنی کاری میکنم دیگه هیچ وقت مامانت رو نبینی. وقتی آرام شدن پسر را دید دستش را با تردید برداشت و به صورت ترسیده پسر خیره شد. هم قد پسر شد و دست روی شانههایش گذاشت و سعی کرد ترس پسر را کمتر کند. -شاید تعجب کنی باز من اینجا چکار میکنم، بخوام صادق باشم ما رو یه نفر به اسم پدرخوانده فرستاده …