رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: قند تلخ
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: مریم حاتمی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 196

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان قند تلخ اثر مریم حاتمی پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون

رمانی که به مشکلات تجربه‌ها و پشیمانی‌های سه جوان به نام‌های ستاره، صدرا و شهرزاد می‌پردازد: «چند ماه از رابطه پر از قهر و آشتی‌های عاشقانهٔ ستاره و صدرا می‌گذشت. ستاره، ظرف این مدت توانسته بود با گرفتن به‌موقع حقوقش و رفت‌ و آمد سر ساعتش جلوی هر شکی را از طرف پدر و مادرش بگیرد. شهرزاد هم سرش گرم زندگی خودش بود و گاهی اوقات بنا به خواسته صدرا و قولی که خودش داده بود به دیدن مهتاج خانم می‌رفت و با هزار جور حرف و دلیل و ترفند دنبال گرفتن رضایتش بود. با وجود اینکه او تنها کسی بود که دنبال راضی کردن مادر صدرا بود ولی ستاره صولت چشم دیدنش را نداشت …

خلاصه رمان: قند تلخ

چقدر زود فردا شد! خدایا من که می‌دونم چرا این همه خاله اصرار داره تا من به خونشون برم. مامان رویا هم می‌دونه، حتی فکر می‌کنم بابا هم در جریان باشه. همیشه برای رفتن به خونه خاله لیلا مامان وسواس خیلی زیادی برای رخت و لباس تنم نشون میده، واقعاً بعضی اوقات اصلاً می‌فهمم که بابا هم کلافه شده، من هم که واقف به اصل موضوع هستم حسابی شاکی و

کفری می‌شم مواقعی که مجبورم چند دست لباس عوض کنم تا بالاخره یه کدوم رو مامان بپسنده سرگیجه می‌گیرم و عصبی می‌شم تا می‌خوام داد و بیداد کنم، بابا از پشت سر مامان رویا با اشاره دست منو به آرامش دعوت می‌کنه و خودش وساطت می‌کنه، رویا خانم! ستاره گونی هم بپوشه بهش میاد. انقد که دخترم خوش لباسه! بعد هم فوری یه چشمکی به من می‌زند که

خیلی حرفشو جدی نگیرم. پرده اتاقم رو کنار زدم و جلوی میز توالتم نشستم. کمی با موهای جنگ زدم ور رفتم. از توی هال صدایی شنیدم. تعجب کردم و از اتاق بیرون رفتم. مامان رؤیا آرایشگاه نرفته بود و مشغول اتو کردن لباس‌ها بود. -سلام مامان صبح به خیر چه عجب خونه‌اید! -سلام صبح تو هم به خیر عزیزم عجب از شما که بالاخره بیدار شدی، مثل اینکه یادت رفته امروز …

خلاصه کتاب
رمانی که به مشکلات تجربه‌ها و پشیمانی‌های سه جوان به نام‌های ستاره، صدرا و شهرزاد می‌پردازد: «چند ماه از رابطه پر از قهر و آشتی‌های عاشقانهٔ ستاره و صدرا می‌گذشت. ستاره، ظرف این مدت توانسته بود با گرفتن به‌موقع حقوقش و رفت‌ و آمد سر ساعتش جلوی هر شکی را از طرف پدر و مادرش بگیرد. شهرزاد هم سرش گرم زندگی خودش بود و گاهی اوقات بنا به خواسته صدرا و قولی که خودش داده بود به دیدن مهتاج خانم می‌رفت و با هزار جور حرف و دلیل و ترفند دنبال گرفتن رضایتش بود. با وجود اینکه او تنها کسی بود که دنبال راضی کردن مادر صدرا بود ولی ستاره صولت چشم دیدنش را نداشت ...
خرید کتاب
28,100 تومان
https://romankhaan.ir/?p=28256
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!