رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان قلاده و نقاب
  • ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #بزرگسال
  • نویسنده: می نا
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 240

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان قلاده و نقاب از می نا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

یاقوت دختری که بخاطر یه اشتباه بچگانه عکس و فیلم هاش دست یه پسر عوضی به اسم بهرنگ میفته و بهرنگ از اون عکس ها برای رام نگه داشتن یاقوت و سو استفاده ازش بهره می بره و مجبورش می کنه که…

خلاصه رمان : قلاده و نقاب

حقیقت این بود که من مرده بودم…اما کنار آدمای اطرافم مثل یه دختر عادی زندگی می کردم… دلم برای آزادی… برای تیغی که شاهرگم رو به دو نیم تقسیم کنه… دلم برای مرگ پر می کشید…! مثل همه روزهای دیگه ای که دانشگاه داشتم وسایلم و بی حوصله آماده می کردم  جلوی آینه رفتم… یه آرایش غلیظ سرحال تر نشونم می داد… درست مثل یه دلقک سیرک! رژ لب قرمز رنگم رو برداشتم و بی قیدانه روی لب هام کشیدم… چند لایه رژ کبودی لب هام و استتار می کرد.

ساعت مچی اسپورتم به خوبی جای بخیه های دستم رو می پوشوند… در رژم رو بستم و ریمیلم رو باز کردم… صورت بی رحم برای عادی شدن به ساعت گریم نیاز داشت… با تموم شدن آرایشم انگشت های اشاره مو به گوشه های لبم چسبوندم و لبخند مصنوعیم و تمرین کردم… بد نبود! اونقدری طبیعی بود که بخاطرش بازجوییم نکنن! پوزخندی به قیافه خودم زدم و لباس هام رو پوشیدم و کیف لبتاپم و دستم گرفتم… باید می رفتم پایین… بابام توی پارکینگ منتظرم بود…

بعد از خداحافظی از مامان، از خونه بیرون زدم و از پله ها سرازیر شدم… حالم اصلا خوش نبود… حس بدی داشتم… سرم درد می کرد و حرف های بهرنگ مثل خوره از درون می خوردم… با رسیدن به ماشین بابام در رو باز کردم و بعد از سوار شدن زیر لب گفتم: بریم… بی هیچ حرفی ماشین رو راه انداخت و پاش رو روی پدال گاز فشار داد… اصولا با هم زیاد حرف نمی زدیم… و این خوب بود! به در سمت خودم چسبیدم و دور از نگاه بابا موبایلم رو باز کردم و وارد پی وی بهرنگ شدم… من دارم میرم دانشگاه لطفا به خونمون زنگ نزن…

خلاصه کتاب
"حقیقت این بود که من مرده بودم... اما کنار آدمای اطرافم مثل یه دختر عادی زندگی می کردم..." یاقوت دختری که بخاطر یه اشتباه بچگانه عکس و فیلم هاش دست یه پسر عوضی به اسم بهرنگ میفته و بهرنگ از اون عکس ها برای رام نگه داشتن یاقوت و سو استفاده ازش بهره می بره و مجبورش می کنه که...
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=3936
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • باران
    9 آذر -622 | 00:00

    بخش باورنکردنی‌ترین اتفاقات اینکه بدون مرزن بودن، به داستان‌هایی که خلاقانه به وجود اومدن وزیبایی لازم رو میده…

  • پیشکه
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن یه رمان، تغییر نگرش آدم به دنیا رو همراه داره.

  • پیوند
    9 آذر -622 | 00:00

    اگر فایل رمان دانلود شده را برای همیشه نگهداری کنم، آیا مشکلی دارد؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!