رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان ساعت تلخ شنی
  • ژانر: #عاشقانه
  • نویسنده: مریم سلطانی
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 2138

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان ساعت تلخ شنی از مریم سلطانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نارین تک دختروتک فرزند خانواده ، نزدیکترین افراد به نارین مادرش خورشید و زری تنها عمه اشه که ازدواج کرده و چندسال از نارین بزرگتره و البته اعضای خانواده همسایه روبروییشون سادات خانوم و شوهرش و دو تا پسراش که تو بچگی همبازی برادر و عمه نارین بودن و بعدها نارین هم به خاطر نزدیکی زیاد این دوتا خانواده یه جورایی بااونا بزرگ شده وحالا تو اوج جوونیش داستان عشق نارین و اراس پسر بزرگ سادات خانومه …

خلاصه رمان : ساعت تلخ شنی

پیش دستی را جلویش روی میز گذاشت و مشغول پوست گرفتن میوه های توی آن شد. نگاهم روی دستانش بود و ذهنم دنبال حرف هایی که دم در گفته و شنیده بودیم. نمی دانم حق با کداممان بود و یا کداممان تا چه حد مقصر بودیم. من که بی فکر و فقط برای فرار از آنچه که دیگر باعث آزار روح و روانم شده بود به او اجازه ی جلو آمدن داده بودم، یا او که دانسته اشتباه کرده بود. صدای شلیک خنده ای از توی آشپزخانه و دستی که پیش
دستی را با میوه های پوست گرفته و برش خورده ی تویش روی میز کشید و جلویم گذاشت.

مرا از فکر و خیال دقایقی قبل بیرون کشید. -تا تو تمومش کنی من یه تماس واجب دارم بزنم بیام. این را گفت و بی معطلی ایستاد. _تا برم بیام میگم زری خانوم بیاد پیشت که تنها نمونی غریبی کنی. جواب تشکر کوتاهم را فقط با یک نگاه کوتاه تر داد و رفت. هنوز از رفتنش دو دقیقه هم نمی گذشت که سرو کله ی زری نمی دانم از کجا پیدا شد. دقیقاً وقتی آمد که من درگیر نگاه کوتاه او و اخمی بودم که انگار قصد باز کردنش را نداشت. کنارم جای علی نشست و به بشقابی که جلویم روی میز بود با خنده نگاهی کرد و گفت: -چه خبره اینجا؟

چه تحویلم گرفته خانومو!… لبخندی زدم و دست پدرام را لمس کردم که توی بغل زری برای برداشتن برشی از موزهای کنار بشقاب سمت میز کشاله می رفت. او را از زری گرفتم و میان خودمان نشاندم. بشقاب را برداشتم و روی پاهای کوچکش می گذاشتم که زری با صدای آرامی و پایینی گفت: -علی چشه نارین؟ دستم با برشی از موز جلوی دهان پدرام ماند و زری با صدای ریز تری سرش را جلوتر کشید. -اخماش بدجوری توهمه، چیزی شده؟ باهم حرفتون شده؟ با دیدن معصومه خانوم که وارد آشپزخانه میشد‌…

خلاصه کتاب
نارین تک دختروتک فرزند خانواده ، نزدیکترین افراد به نارین مادرش خورشید و زری تنها عمه اشه که ازدواج کرده و چندسال از نارین بزرگتره و البته اعضای خانواده همسایه روبروییشون سادات خانوم و شوهرش و دو تا پسراش که تو بچگی همبازی برادر و عمه نارین بودن و بعدها نارین هم به خاطر نزدیکی زیاد این دوتا خانواده یه جورایی بااونا بزرگ شده وحالا تو اوج جوونیش داستان عشق نارین و اراس پسر بزرگ سادات خانومه ...
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=3496
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • اشکان
    9 آذر -622 | 00:00

    دوستان، من به دنبال یه رمان کمدی هستم، آیا پیشنهادی دارید؟

  • تارا
    9 آذر -622 | 00:00

    کدام وب‌سایت‌های دانلود رمان معتبرتر هستند؟

  • پارسونا
    9 آذر -622 | 00:00

    آیا رمان‌هایی وجود دارند که ازشان می‌توان به صورت آنلاین استفاده کرد؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!